جانان
جانهاست همه جانوران را جز جان
نانهاست همه نان طلبان را جز نان
هر چیز خوشی که در جهان فرض کنی
آن را بدل و عوض برود جز جانان
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
جانهاست همه جانوران را جز جان
نانهاست همه نان طلبان را جز نان
هر چیز خوشی که در جهان فرض کنی
آن را بدل و عوض برود جز جانان
آن کسان که از طریق تو می روند
زاغند و زاغ را روش کبک آرزوست
بس طفل کارزوی ترازوی زر کند
نارنج از آن خرد که ترازو کند زپوست
گیرم که مار چوبه کند تن بشکل مار
کو زهر بهر دشمن و کو مهره بهر دوست
بخویش، هیمه گه سوختن بزاری گفت
که ای دریغ، مرا ریشه سوخت زین آذر
همیشه سر بفلک داشتیم در بستان
کنون چه رفت که ما را نه ساق ماند و نه سر
خوش آنزمان که مرا نیز بود جایگهی
میان لاله ونسرین و سوسن و عبهر
حریر سبز بتن بود، پیش از این ما را
چه شد که جامه گسست و سیاه شد پیکر
من از کجا و فتادن بمطبخ دهقان
مگر نبود در این قریه، هیزم دیگر
بوقت شیر، ز شیرم گرفت دایهٔ دهر
نه با پدر نفسی زیستم، نه با مادر
عبث بباغ دمیدم که بار جور کشم
بزیر چرخ تو گوئی نه جوی بود و نه جر
ز بیخ کنده شدیم این چنین بجور، از آنک
ز تندباد حوادث، نداشتیم خبر
فکند بی سببی در تنور پیرزنم
شوم ز خار و خسی نیز، عاقبت کمتر
ز دیده، خون چکدم هر زمان ز آتش دل
کسی نکرد چو من خیره، خون خویش هدر
نه دود ماند و نه خاکستر از من مسکین
خوش آنکسیکه بگیتی ز خود گذاشت اثر
ز دست کوته خود اشک بارم
که از بالابلندان شرمسارم
مگر زنجیر مویی گیردم دست
وگر نه سر به شیدایی برآرم
ز چشم من بپرس اوضاع گردون
که شب تا روز اختر میشمارم
من از بازوی خود دارم بسی شکر
که زور مردم آزاری ندارم
شرف آسمان بر زمین به همین است که همیشه سحاب فیضش بر دامن سؤال دشت و کوه بارانست که فی السماء رزقکم وما توعدون…
دور حرکت آسمان و ستارگان از مبدأ معین و دوباره رسیدن به همان مبدأزمان مقدار حرکت فلک اعظم که سریع ترین حرکت را دارد.روز زمان دورشدن آفتاب از نقطه معین فلک به حرکت یومی تا رسیدن به همان نقطه فرض شده.هر چیزی که در مراتب عالم به مرور و در زمانهای مختلف ظهور و وجود پیدا می کند در پیشگاه حضرت الهیّت همه در یک لحظه و یک دفعه و بدون تقدّم و تأخر به زیور وجود آراسته می گردند و همه دور زمان و روز و ماه و سال، گذشته و آینده با هم تفاوتی ندارند و تقدم و تأخری وجود ندارد.
دوام دولت حسن تو با دو چهر درخشان برنده تیغ، دو ابرو، درنده خنجر مژگان خرام قامت سرو تو تا قیام قیامت شکنج پرچم زلف تو تا بآخر دوران شکسته لشکر جانها بتیغ نرگس جادو گرفته کشور دلها به تیر غمزه فتان.
عدم زمانی و عدم دهری. از این نظر که در سلسله آفریدگان عالم طبیعت در ظرف زمانِ پیش و پس از خود نیست عدم زمانی دارد. و باز از آن نظر که در مرتبه عالم طبیعت قرار گرفته و در مرتبه عالم ملکوت و مرتبه دهریّات نیست عدم دهری دارد به این ترتیب عالم طبیعت وجودش به عدم دهری پیشی گرفته پس حادث به حدوث دهری است.