فهمیدن
فهمیدن, گونه ای از شناخت است. خواندن یک متن یا شنیدن یک گفتار غیر از فهمیدن آن است. ممکن است شخصی سخنی را بشنود یا متنی را بخواند ولی آن را نفهمد. با عمل تفسیر, متن یا گفتار شفاف می شود.
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
فهمیدن, گونه ای از شناخت است. خواندن یک متن یا شنیدن یک گفتار غیر از فهمیدن آن است. ممکن است شخصی سخنی را بشنود یا متنی را بخواند ولی آن را نفهمد. با عمل تفسیر, متن یا گفتار شفاف می شود.
«هستی چه عظیم است! پروردگارا! از آن توست؛
هستی که تمام موجودات را حفظ کرده است.
علم و دانش تو، تنها راه است.
صدا زدن تو چه عظیم و عمیق است.
تو یک دریای بدون ساحل را هنرنمایی میکنی؛
یک خورشید بدون سپهر را!
تو متعلّق به اکنون و همیشهای!
و همه جا از آن توست!»
در واهمه، سیر شعور از مرحلة ادراک صرف به مرحلة شناخت قانون، از طریق کشف ضرورت در خود و کشف امکان انطباق آن با متعلّق خارجی صورت می گیرد، که از همین رهگذر، یقین به خود، کلّیت و عمومیت پیدا می کند و سرانجام، خود آگاهی حاصل می شود. فهم قانون طبیعت، اولین پلة صعود از جهان معقول به جهان حسی است.
امام کاظم (ع) در صحیح معمر بن خلاد میفرماید: گاهی خواب میبینم و آن را تعبیر میکنم؛ خواب را به همان گونهئی که تعبیر کنی صورت میگیرد.
حکمتعبارتندازذکاء(تیزهوشی)،ذکر(یادآوری)،تعقل،صفایذهن و جودت و قوت آن و سهولت در یادگیری
فکنّا خلقاً و بشراً نورانیین، خلق از روح است و بشریت از کالبد مثالی که در صورت بشر است و هر دو نورانیند چون هر دو جسمی لطیف و از عالم ملکوتند، بنا بر این که روح هم جسم است و بنا بر این که مجرد است، نورانی بودنش کنایه از بر کنار بودن او است از ظلمت هیولا و پذیرش او از انوار قدسیه و افاضههای ربانیه. مثل الذی خلقنا، یعنی از آنچه ارواح ما را از آن آفریده است.
وَلکِنْ جَعَلْناه نُوراً نَهْدی بهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادنا...).(شوری/52)
«قرآن را نوری قرار دادیم که به وسیله آن هرکس از بندگان خود را بخواهیم، هدایت می کنیم».
زمانْ مقدار حرکت جوهریه است قدما که به حرکت به عنوان پدیدهای مستقل نگاه میکردند میگفتند زمان عبارت است از مقدار حرکت؛ یعنی این جهت را قبول داشتند که حرکت و زمان در خارج یک چیزند و در مقام مقایسه میگفتند همچنان که جسم تعلیمی و جسم طبیعی در خارج یک حقیقتند، حرکت و زمان هم در خارج یک حقیقتند.
حرکت در سه مقوله مورد اتفاق حکما بوده است: مقوله کم، مقوله کیف و مقوله أین.
اجسام عالم در جسمیت با یکدیگر شریک هستند اما در نوعیت با یکدیگر اختلاف دارند. همه اجسام اعم از انواع جمادات، انواع نباتات و انواع حیوانات در این جهت شریک هستند که جسم هستند ولی اختلافشان در صور نوعیه است که مبدأ فصول است. مثلًا این جسم، نامی است و آن جسم غیر نامی است، این جسم نامی حساس است آن جسم نامی غیر حساس است.