دوران
دوام دولت حسن تو با دو چهر درخشان برنده تیغ، دو ابرو، درنده خنجر مژگان خرام قامت سرو تو تا قیام قیامت شکنج پرچم زلف تو تا بآخر دوران شکسته لشکر جانها بتیغ نرگس جادو گرفته کشور دلها به تیر غمزه فتان.
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
دوام دولت حسن تو با دو چهر درخشان برنده تیغ، دو ابرو، درنده خنجر مژگان خرام قامت سرو تو تا قیام قیامت شکنج پرچم زلف تو تا بآخر دوران شکسته لشکر جانها بتیغ نرگس جادو گرفته کشور دلها به تیر غمزه فتان.
خداوند که پروردگار عالمیان است بوسیله افلاک هر لحظه و در هر زمان اندک، به حکم ﴿کل یوم هو فی شأن﴾از آب و گل ـ عناصر ـ یک ظرف دیگر می سازد و و همان طور که کوزه گر با عناصر آب و گل به وسیله چرخ فخاری، ظرفهای مختلف می سازد زیرا خمیر مایه ظروف در اختیار اوست و او نیز به هر شکلی که بخواهد آنها را می سازد، در اینجا نیز افلاک از خود اختیاری ندارند و به حکم حق تعالی می گردند.
سرای ترا ، شهریارا ، ز نزهت
بهر گوشه صد بوستانست گویی
بروزی رسند از در او خلایق
در او در آسمانست گویی
این سرای هستی یک کتابخانه بزرگ است و این همه هستیها هر یک کتابی از این کتابخانه است این کتابها را فهمیده ورق بزنید، ببینید آیا یک خطّ خطا حتّی یک کلمه ناروا در آنها پیدا میشود؟ آیا در کارهای گوناگون این همه هستیها ، یک کار بیجا دیده می شود؟هر چیزی در راه و روش خود همیشه در هر جا و در هر گاه ، برنامهای از آغاز تا انجام کار خود دارد، و همواره با قاعدهای درست و استوار به سوی یک هدف میرود که از آن هدف بدر نمیرود، اتفاقی نیست و راه و روش او بیهوده نمیباشد. و از راه جنبش به هدف خود میرسد و دین و آئینی دارد. آیا میتوانیم بگوئیم رستنیها و جانوران از انسان و جز آن، همه در جنبشاند و از جنبش می بالند و دگرگون می شوند؟ آیا می توانیم بگوئیم هرچه که از راه جنبش به هدف خود میرسد چون اتفاقی نیست دین و آئینی دارد؟ یک دانه تخم نارنج چون در زمین پنهان شود، کمکم از دو سوی میتند، هم در زمین ریشه میدواند و هم از زمین سر در میآورد و در فضا میبالد. اکنون میپرسیم که اگر آن زمین خشک باشد، باز آن دانه تخم نارنج ریشه و جوانه میزند؟ میبینیم که چنین نیست، پس آب در روئیدن آن دانه سهمی بسزا دارد.و اگر آن دانه را در آب تنها بگذاریم آیا سبز میشود؟ باز میبینیم که چنین نیست بلکه تباه میشود. پس خاک هم در روئیدن آن دانه با آب انباز است.
«وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلی بَعْضٍ فِی الْأُکُلِ» اشارتست که هر طاعتی را فردا ثوابیست و هر کس را مقامی و جای هر کس بقدر روش خویش و هر فرعی سزای اصل خویش.
الصّومُ لی وَاَنَا اُجْزی بهِ.» روزه از آن من است؛ از آنچه مفعولات وی جمله ملک وی است، و نسبت و اضافت همه خلق مر هر چیزی را به خود رسم و مجاز بود نه حقیقت.
صانع صنعت گری که در چمن از تو
سوسن اسود شگفت و لاله حمرا
طره سنبل ز تاب جعد تو پرچین
سوی تو نرگس گشاده دیده حق بین
روی شقایق ز جام شوق تو رنگین
معنی توحید تست لفظ ریاحین
کز خط ریحان سبز میشود افشا
گلشن ایجاد را ز حکم تو رونق
لاله به سیر چمن ز وصل تو ملحق
هر چند که بلبلان گزینند
مرغان دگر خمش نشینند
خود گیر که خرمنی ندارند
نه از خرمن فقر دانه چینند
از حلقه برون نهایم ما نیز
هر چند که آن شهان نگینند
گر ولوله مرا نخواهند
از بهر چه کارم آفرینند
شیرین و ترش مراد شاهست
دو دیگ نهاده بهر اینند
بایست بود ترش به مطبخ
چون مخموران بدان رهینند
هر حالت ما غذای قومیست
زین اغذیه غیبیان سمینند
مرغان ضمیر از آسمانند
روزی دو سه بسته زمینند
زانشان ز فلک گسیل کردند
هر چند ستارگان دینند
تا قدر وصال حق بدانند
تا درد فراق حق بینند
بر خاک قراضه گر بریزند
آن را نهلند و برگزینند