ابزار وبمستر

حق

۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۹:۱۹:۲۹
فایلستان

از جمال حور و غلمان چشم حق بین بسته اند

زال دنیا چون فریبد همت مردانه را؟

خون رحمت را نهال خشک می آرد به جوش

می کند تر دست، زلف یار آخر شانه را



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

حق

۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۹:۱۹:۲۹
فایلستان

وجود را که مساوق حق است به اندازه حظ وجودی خود که جدولی از بحر بیکران وجودیم داراییم که از آن تعبیر به معرفت قلبی و علم شهودی و صریح عرفان عقلی می کنیم , و از این جدول می یابیم آنچه را که می یابیم خواه با معرفت فکری نظری , و خواه به حسب معرفت شهودی .



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

نور

۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۹:۱۹:۲۸
فایلستان

روشن کننده آسمانها و زمینها بر مؤمنان و دوستان مصور اشباح است و منور ارواح، جمیع الانوار منه، و همه نورها ازوست، و قوام همه بدوست، بعضی ظاهر و بعضی باطن.



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

نور

۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۹:۱۹:۲۸
فایلستان

خلعتش نور بود و نسبتش نور بود، ولادتش نور بود و مشاهدتش نور بود و معاملتش نور بود و معجزتش نور بود، و او خود در ذات خود نور علی نور بود، مهتری که در روی او نور رحمت، در چشم او نور عبرت، در زبان او نور حکمت، در میان کتف وی نور نبوّت، در کف او نور سخاوت، در قدم او نور خدمت، در موی او نور جمال، در خوی او نور تواضع، در صدر او نور رضا، در سرّ او نور صفا، در ذات او نور طاعت، در طاعت او نور توحید، در توحید او نور تحقیق، در تحقیق او نور توفیق در سکوت او نور تعظیم، در تعظیم او نور تسلیم. 



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

نور

۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۹:۱۹:۲۷
فایلستان

در سر آنست دیده او در دیده‌وری عیان است، جان او در سر مهر او تاوان است، جان او همه چشم سرّ او همه زبان است، آن چشم و زبان در نور عیان ناتوانست.



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

حق

۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۹:۱۹:۲۶
فایلستان

۱.احسن الی المسی تسده

هر که بد کرد با خود کرد تو نکویی کن و از آن بگذر
نیکویی کن به بد کننده ی خویش کز نکویی شوی بر او مهم تر

۲.ومن کلامه،ادب المرء خیر من ذهبت

ادب آموز و مال را بگذار زینت مرد باشد از ادبش
نزد ارباب دین و دانش هست ادب مرد بهتر از ذهبش

۳.اخوان هذا الز‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍مان جواسیس العیوب

دوست مشمار آن جماعت را که به تو یارو آشنا باشند
دوستان و برادران زمان جمله جاسوس عیبها باشند

۴.و من کلامه بشر نفسک بالظفر بعدا لصبر

در همه کار صبرباید کرد که بود صبر از همه بهتر
مژده ده نفس خویش را آخر که پس از صبر میرسی به ظفر

۵.توکل علی الله یکفیک

تکیه بر کار روزگار مکن تا نسازد ز عمر بیزارت
رو توکل به حضرت حق کن تا کفایت کند همه کارت

۶.و من کلامه (ع)،تاکید الموده فی الحرمه

با همه مردان به حرمت باش تا بدارند جمله حرمت تو
حرمت دوست را نگه می دار تا مؤکد شود محبت تو

۷.ثبات الملک با لعدل

ملک اگربایدت عدالت کن هست وابسته ذات ملک به عدل
ملک ویران شود ز بی عدلی بود آری ثبات ملک به عدل

۸.و من کلامه:ثواب الاخره خیر من نعیم الدنیا

در جهان کار آخرت می کن بایدت گر ثواب روز جزا
زان که باشد ثواب آن دنیی بهتر از جمله نعمت دنیا

۹.جمال المرء فی الحلم

بردباری خوش است مردم را کارها را مدار بر حلب است
خواری آمد نتیجه ی سبکی زینت و زیب مرد درحلب است

۱۰.و من کلامه ،جلیس السوء شیطان

در جهان همنشین نیک طلب بهره ور شو ز صحبت نیکان
دور از همنشین بد می باش که بود همنشین بد شیطان

۱۱.حلی الرجال،الادب

به حلی ادب محلی شو ازلباس ادب مشو عریان
سرور اولیا چنین فرمود که ادب هست زیور مردان

۱۲.من کلامه حرم الوفاء علی من لا اصل له

در وفا اصل را بسی دخل است بشنو این را که دارد اصل تمام
هر که بد اصل و بد نهاد بود هست بروی وفای اصل حرام

۱۳.من کلامه ،خف الله تامن من غیره

هر که او از خدای می ترسد می نترسد ز کافر و مؤمن
از خداوند ذو الجلال بترس تا از غیر خدا شوی ایمن
۱۴.خیر الاصحاب من یدلک علی الخیر

ببر از دوستان بی ایمان که تو را می برند جانب دیر
بهترین مصاحبان ان است که دلالت کند تو را بر خیر

۱۵.من کلامه(ع)،خالف نفسک تسترح
تابع نفس هر که شد به یقین می کشد در جهان بسی محنت
کار جز بر خلاف نفس مکن تا بیایی فراغت و راحت
۱۶.من کلامه (ع)،خلیل المرء دلیل عقله

خرد و عقل هرکسی به جهان شود از دوستار او معلوم
یار نیکو گزین که می گردد عقل هر کس زیار او معلوم

۱۷.دواء القلب،الرضا،بالقضاء

هر که دارد ز دهر درد دلی چاره اش صبروانقیاد ورضاست
سخن مرتضی علی این است درد دل زادوا رضا به قضاست

۱۸.من کلامه (ع)،دار من جفاک تخجیلا
تا توانی به کس جفا نکنی کز جفا نیست جز جفا حاصل
با جفا کار خود مدارا کن تا شود از جفای خویش خجل

۱۹.ذنب واحد کثیر،والف طاعه قلیل

تا توانی دلابه طاعت کوش طاعت کردگار مغتنم است
یک گنه مرد را بود بسیار طاعت ار باشدش هزارکم است

۲۰.رویه الحبیب جلاء العین

چون ز نادیدن رخ یار است موجب ضعف و بی جلایی چشم
از رخش دیده برمدارکه هست دیدن دوست روشنایی چشم

۲۱. رتبه العلم اعلی الرتب

صاحب علم راست مرتبه ای که به تعریف می نیاید راست
رتبه ی علم را شه مردان گفت بالاترین مرتبه هاست

۲۲.و من کلامه (ع)،زیاره الحبیب اطراء المحبه

پرستش دوستان کندهمه وقت هر که او قدر دوستان داند
رفتن دوستان به دیدن دوست دوستی را زیاده گرداند

۲۳.زینه الباطن خیرمن زینه الظاهر

باطن خویش را مزین ساز ظاهر خود چه می کنی طاهر
زینت باطن از سر تحقیق بهتر از زیب و زینت ظاهر

۲۴.و من کلامه ،سیره المرء تنبی عن سریرته

آنچه درباطن کسی مخفیست زود ظاهر شود ز سیرت او
چون خبر میدهد به قول امیر سیرت مرد از سیرت او

۲۵.و من کلامه (ع)،شرط الالفه ترک الکلفه

گر تو را میل الفت است به کس تابعش باش تا شود الفت
بگذراز کلفت گذشته که هست شرط الفت گذشتن از کلفت

۲۶.صمت الجاهل ستره

جاهلان را خموش باید بود تا نگردد عیوبشان ظاهر
خامشی در زمانه جاهل را پوشش عیب او شود آخر

۲۷.ومن کلامه ،صاحب الاخیار،تامن من الاشجار

هر که خواهد در امان باشد نیکوان را کند مصاحب و یار
با کسان نکو مصاحب شو تاشوی ایمن از همه اشرار

۲۸.و من کلامه،ضیاء القلب من اکل الحلال

گر تو روشندلی حرام مخور باشد از خوردن حرام،وبال
دایما لقمه ی حلال طلب هست روشندلی زاکل حلال

۲۹.طال عمر من قصر تعبه

درزمانه چه عمرخواهدداشت؟ بر دل آن را که صد علم باشد
عمر آن کس دراز خواهد بود که ورا رنج و غصه کم باشد

۳۰.و من کلامه(ع)،طاعه العدو هلاک

هر که فرمان خصم خویش برد حال او در جهان چه سان باشد
آدمی را اطاعت دشمن بی تکلف هلاک جان باشد

۳۱.ظل عمر الظالم قصیر

ظل ظالم بسی نخواهد بود ور بود خود به جای ظل الله
سایه اش را مکن پناه که هست سایه سی عمر ظالمان کوتاه
۳۲.و من کلامه (ع)،عسر المرء مقدمه الیسر

هر که را حال او پریشان است رفع خواهد شد آن پریشانی
مرد را در جهان پر غم و درد بعد دشواری است آسانی

۳۳.غدرک من دلک علی الاسائه

از فریب کسان مشو غافل گر تو مرد بهوش و با خردی
می فریبد تو را یقین آن کس که دلالت همی کند به بدی

۳۴.و من کلامه،فطنه المرء یدل علی اصله

هرکه را نیست طبع وذات وخرد هست گویا قصور در قصرش
مرد را زیرکی و خوش طبعی شاهد است و دلیل بر اصلش

۳۵.قول المرء یخبر عما فی قلبه

می توان فهم کرد در انسان از بد و نیک آنچه حاصل اوست
زان که قول وحدیث هرمردی هست مخبراز آنچه در دل اوست

۳۶.و من کلامه،لین الکلام قید القلوب

تا توانی سخن درشت مگو تا نمایی به چشم مردم خوب
سخن نرم گو با مردم سخن نرم هست قید قلوب
۳۷.نور قبرک بالصلوه فی الظلم

تابه کی خفته ای؟شبی برخیز از گناهان خویشتن یاد آر
قبر خود را زنور روشن ساز به نماز و نیازدرشب وتار
۳۸.و من کلامه،ویل لمن ساء خلقه وقبح خلقه

خلق نیکو و خلقت نیکو ز آتش آن جهان کند دورت
وای آن کس که درجهان بودش بدی خلق و زشتی صورت

۳۹.هیهات من نصیحه العدو

نیک خواهی نیاید از اعداء بشنو این نکته را به وجه حسن
دشمنت گر نصیحتی بکند دور باش از نصیحت دشمن

۴۰.یاتیک ما قدر لک
کرم ولطف حضرت حق بین که نگیرد تو را به تقصیرت
به تو خواهد رسید آخر کار آنچه حق کرده است تقدیرت

​​​​



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

حق

۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۹:۱۹:۲۶
فایلستان

  بسم الله الرحمن الرحیم

خداوندا  به حق حُسنِ یس

به حقِّ سورۀ وَاللّیل و وَالتّین

نسوزانی مرا در قَعرِ سجّین

اَغِثنی یا غِیاثَ المُستَغیثین

تو ستّارُ العیوب کُن فَکانی

تو خلّاقِ زمین و آسمانی

تو رزّاقِ جمیعِ انس و جانی

اغثنی یا غیاث المستغیثین

به حقِّ حُرمتِ عرش مجیدت

به حقِّ حُرمتِ ذاتِ کریمت

به حقِّ اسمِ رحمان رحیمت

اغثنی یا غیاث المستغیثین

به حقِّ جنّت و حورانِ جن 

به حقِّ طوبی وغِلمانِ جنّت

به حقِّ خوبیِ رضوانِ جنّت 

اغثنی یا غیاث المستغیثین

به حقِّ حضرتِ جبریل یا ربّ 

به حقِّ قُرب میکائیل یا ربّ

به حقِّ سورۀ تنزیل یا ربّ

اغثنی یا غیاث المستغیثین

به حقِّ صورِ اسرافیل یا ربّ   

به حقِّ زُهد میکائیل یا ربّ

به حقِّ لوحِ عزرائیل یاربّ 

 اغثنی یا غیاث المستغیثین

به حقِّ آدم و هم نوح و اسحاق 

به حقِّ یوسف و یعقوب مشتاق

به حقِّ لوط و ابراهیم و الیاس     

اغثنی یا غیاث المستغیثین

به حقِّ زکرّیا، اَرّه بر سَر                

به حقِّ حضرتِ یحیایِ اکبر

به حقِّ عیسی و زهد مکرّر            

اغثنی یا غیاث المستغیثین

به حقِ حضرتِ شُعیب یا ربّ                    

به رویم در گشا از غیب یا ربّ

به حقِّ آیۀ لارَیب، یا ربّ                      

اغثنی یا غیاث المستغیثین

به حقِّ صابرِ تمکین و احسان         

به حقِّ مبتلایِ دَرد کِرمان(حضرت ایوب)

به حقِّ خاتم و تختِ سلیمان              

اغثنی یا غیاث المستغیثین

به حقِّ خضر و هم الیاس یا ربّ         

به حقِّ غوث و هم غیّاث یا ربّ

به حقِّ سورۀ وَالنّاس یا ربّ               

اغثنی یا غیاث المستغیثین

به حقِّ ذاتِ پاکِ حَیِّ سُبحان              

به حقِّ جملۀ آیاتِ قرآن

به حقِّ موسی و هم آلِ عمران             

اغثنی یا غیاث المستغیثین

به حقِّ مصطفی یعنی محمّد          

به حقِّ مرتضی داماد احمد

مناجاتم مگردان هیج جا ردّ         

اغثنی یا غیاث المستغیثین

خداوندا به اعزاز امامان                   

مرا نومید از لطفت مگردان

مرا بخشا ز لطف ای حّی و رحمان    

اغثنی یا غیاث المستغیثین

به حقِّ مرتضی آن شاهِ اَنور   

که هست او ساقی اندر حوضِ کوثر

امیر المومنین آن شیرِ داور                 

اغثنی یا غیاث المستغیثین

به حقِّ فاطمه خاتونِ جنّت                   

بگیرد دست ها روز قیامت

بکن بر ما نظر با چشمِ رحمت    

اغثنی یا غیاث المستغیثین

به حقِّ شاه حسن، آن شارب سَمّ   

 که لطفت بی  حداست و طاعتم کم

دو چشمانم بُوَد از گریه پُر نَم                 

اغثنی یا غیاث المستغیثین

به حقِّ حُرمتِ شاهِ شهیدان           

حسین آن پادشاهِ اهلِ ایمان

مگردانم به روز حشر حیران         

 اغثنی یا غیاث المستغیثین

به حقِّ بانویِ ماهِ دو 

نما از مرحمت رحمی به حالم

کجا رو آورم، آشفته حالم                     

اغثنی یا غیاث المستغیثین

به زین العابدین آن شاهِ غمگین         

که باشد او ز نسل آل یاسین

خدایا رحم کن بر حالِ مسکین             

اغثنی یا غیاث المستغیثین

به حقِّ باقر و علم و کمالش                

به حقِّ رفعت و شأن و جلالش

به ماهِ رویِ تابان و جمالش                 

اغثنی یا غیاث المستغیثین

به حقِّ جعفرِ صادق، الها                  

به رویِ ما،دری از غیب بگشا

که مسکین و فقیر و بی سر و پا         

اغثنی یا غیاث المستغیثین

به حقِّ حضرتِ موسّیِ کاظم         

که از شَرِّ بَدانم ساز سالم

منم مسکین و داد از دستِ ظالم               

 اغثنی یا غیاث المستغیثین

به حقِّ شه علی موسَی الّرضائی           

که دَردم را نماید او شفائی

ندارم غیرِ در گاهِ تو راهی                        

 اغثنی یا غیاث المستغیثین

به حقِّ شه تقی آن شاهِ کونین            

به حقِّ شه نقی آن نورِ عینین

به حقِّ نورِ آن هر دو امامین                     

اغثنی یا غیاث المستغیثین 

به حقِّ عسکریّ آن شاهِ مطلق             

که باشد باب بر آن حجّتِ حقّ

که حاجت مَرا بَرده تو رونق                       

 اغثنی یا غیاث المستغیثین

به حقِّ مَهدی ای خلّاقِ معبود               

نداریم غیر دیدارش چو مقصود

به لطفِ خود بَرآری حاجتم زود                 

اغثنی یا غیاث المستغیثین

تو یا رب پادشاهی، بی نظیری                 

 تو یا رب عاجزان را دستگیری

منم عاجز خدا دستم بگیری                      

 اغثنی یا غیاث المستغیثین

خدایا رحم کن برحالِ زارم                       

که مسکین و فقیر و هم فِکارم

اُمید عفو از فضلِ تو دارم                             

اغثنی یا غیاث المستغیثین

منم بی چاره یارب، دل ملولم                    

 به هر جائی که رفتم نا قبولم

ز لطفِ خود نما یارب قبولم                         

 اغثنی یا غیاث المستغیثین

ضعیف و مُضطَر و هم شرمسارم                   

 اِلهی رو به درگاهِ که آرم؟

اُمید بخشش از فضلِ تو دارم                       

 اغثنی یا غیاث المستغیثین 

اغثنی یا غیاث المستغیثین 



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

نور

۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۹:۱۹:۲۴
فایلستان

توزن بها الحسنات من نور، و موضعها عن یمین العرش، و التی توزن بها السیئات من ظلمة، و موضعها عن یسار العرش.



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

حق

۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۹:۱۹:۲۳
فایلستان

صفت آن مردانست که کسب ظاهر ایشان را باز ندارد از ذکر اللَّه، ظاهرشان با خلق باطنشان در شهود اسماء و صفات حق، مردانی که طلب ایشان را عدیل، و ذکر ایشان را دلیل. و مهر ایشان را سبیل، دنیا در چشم ایشان قلیل. مردانی که ذکر اللَّه ایشان را شعار، مهر اللَّه ایشان را دثار، درگاه لطف اللَّه ایشان را جای و قرار، همتشان منزه از اغیار، جمال فردوسند وزین دار القرار، مغبوط مهاجرانند و محسود انصار، بر زمین همی روند و همی کند بایشان افتخار. رجال مردانی که بر سرشان تاج و کلاه نه در دلشان جز دوستی اللَّه نه، در کوی دوست ایشان را رفیق و همراه نه، اذا عظم المطلوب قلّ المساعد، چه زیان دارد ایشان را چون در دنیا نفایه بازارهااند، قلب همه نقدهااند. عیب خواجگانند و ردّ همسایگان. لکن نامشان در جریده دوستان، بر داشتگان لطفند، و نواختگان رحمان، دلشان پیوسته بحق نگران، نشستنشان بر خاک، خفتنشان بر زمین، دستشان بالین، خانه‌شان مسجد، چه زیان دارد ایشان را این فقر و فاقت چون بیک اشارت چشم ایشان جهانیان را باران دهند، و بیک نظر دل ایشان کافران را هزیمت کنند، و بیک اندوه دل ایشان جبرئیل را فرا راه کنند.



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

نورحق

۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۹:۱۹:۲۲
فایلستان

در دل هر ذره مهر جان ما دارد وطن

میکشد بهر گل جان خارهای جور تن

اینجهان و آنجهان از جان گریبان چاک کرد

تا دهد جا جان ما را در درون خویشتن

هر که قدر جان پاک ما شناسد چون ملک

سجده آرد جان ما را ز آنکه شد جانرا وطن

خاک ما دارد شرف بر جان ابلیس لعین

ز آنکه این تن داد حق را آن ز حق دزدید تن

نور حق پنهان شد اندر خاک از چشم عدو

نور آتش دید در خود گفت کی باشد چومن

اجر چندین ساله طاعت رفت از دستش برون

چونکه پا بیرون نهاد از انقیاد ذوالمنن

چون حسد برد و تکبر کافر شد رجیم

سعیها دارد بسی ابلیس در اهلاک ما

تاتوانی سعی میکن در نجات خویشتن



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
فایلستان
مرکز دانلود فایل
نام و نام خانوادگی :
ایمیل:
عنوان پیغام:
پیغام :
تمامی حقوق این وب سایت متعلق به فایلستان است. || طراح قالب avazak.ir