ایام
دنیا پرست را غم ایام نباشد
هر جا که دانه بیش دام بیشتر
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
دنیا پرست را غم ایام نباشد
هر جا که دانه بیش دام بیشتر
ز ازل خوب سرشتند مرا یک گل تو
لیک صد حیف که از سنگ بر آمد دل تو
همه جایی و ندانم که کجایی ای دوست
ره نبردند حریفان تو در منزل تو
صدا چاوشیان رفعتی آید
بگوش آواز جان کندن آید
رفیقان رفته اند نوبت به نوبت
خوشا آن روزی که نوبت بر من آید
ای که گفتی نروم در پی خوبان زمانه
پای عاشق نتوان بست به افسون فسانه
تیر را قوت پرهیز نباشد بنشاند
مرغ مسکین چه کند گر نرود در پی دانه
آن ز عباد به تقوی در پیش
آن ز اعلام به دانش سابق
از اکارم به مکارم برتر
بر افاضل به فضایل فائق
جامهٔ علم و عمل کاو را بود
دل دانا و زبان صادق
رخت از دنیی فانی بربست
به ملاقات الهی شایق
رو سوی عالم باقی آورد
به عنایات الهی واثق
بود مشتاق جمال ازلی
بیشتر زان که به عذرا وامق
جان به کف شد بر جانان آری
جان برد تحفهٔ جانان عاشق
چون ز دنیا شد و در خلد برین
شد به اجداد گرامی لاحق
ای سرو خرامندهٔ بستان حقایق
آزاد شو از سبزهٔ این سبز حدائق
برگلبن ایجاد توئی غنچهٔ خندان
در گلشن ابداع توئی برگ شقائق
منزلگه انس تو سراپردهٔ قدسست
تا چند شوی ساکن این تیره مضائق
بیرون نرود راه تو بیترک مقاصد
حاصل نشود کام تو بی قطع علائق
رخش امل از عرصهٔ تقلید برون ران
تا خیمه زنی بر سر میدان حقائق
در کوکبهات خیل وحشم چیست مخائل
در راه تو خرگاه و خیم چیست عوائق
چون کعبهٔ خلقت بوجود تو شرف یافت
باید که شوی قبلهٔ حاجات خلائق
آنکس که گدای در میخانهٔ عشقست
برخسرو عقلست بصد مرتبه فائق
اگر سنگ سیاه طاقت این نام داشتی خود در بدو وجود امانت قبول کردی. آری کوه با صلابت بر نتافت و طاقت نداشت و دلهای ضعفای این امّت برتافت و قبول کرد.