درد
به هر که عرضه دهم درد خویش می بینم
که غرقه ام من و او در کنار می گذرد
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
به هر که عرضه دهم درد خویش می بینم
که غرقه ام من و او در کنار می گذرد
ایدل تو چرا در این جهان بی خبری
روزان و شبان در طلب سیم و زری
سرمایه تو در جهان یک کفن است
آنهم بگمانم آیا ببری یا نبری
پادشاهی بخیالات دچار
گشت از سلطنت خود بیزار
شهر سلطنتی آخر چیست
هیچ بدبخت تر از کس نیست
سر راهم همه جا سنگ آید
صلح من می طلبم جنگ آید
از غم ملت خود پیر شدم
من که از جان خودم سیر شدم
ناگه افکند نظر در صحرا
گله دید گرفتار بلا
گوسفندان همگی در به به
یزدی بره مسکین مه مه
خود چوپان لب جو نی می زد
هر دم این شعر پیاپی می زد
من سلطان همه در یک چمنیم
وقت مردن همه با یک کفنیم
دوای تلخ از عطار واورس
درازی شب از بیمار واورس
خلایق جملگی صدبار پرسند
توکه جان دلی یکبار واورس
بدان که دهر روح زمان و علت آن است و نسبت دهر به زمان نسبت روح به جسد است . و به عبارت اخری موجودات عالم دهر , مبادی و علل وجودات زمان و زمانی هستند کما اینکه سرمدی علت دهری است , و چنانکه روح علت جسد و مرتبه کمال آن است و جسد مرتبه ضعف علت و معلول آن است , همچنین است زمان و زمانیات نسبت به دهر . خلاصه سرمد روح دهر است و دهر روح زمان .
منزل ارواح که همان دار بدن است، به تناسب نشئات تحقّق انسان، متفاوت است. از اینرو، در هریک از عوالم دنیا، برزخ، و آخرت، روح منزلی متناسب با این عوالم دارد.
در پیشگاه حضرت حق ازل و ابد با هم است و همه در علم او مساویند و به عبارت دیگر ازل و ابد در حضرت حق متحد و در ظهور میان ازل و ابد هیچ تفاوتی وجود ندارد و تمام وقایع و حوادث در یک لحظه و به یک دفعه در حضور آن حضرت حاضرند .
اگر یک تاب از نور تجلّیّات ذات حق بر سنگ خاره بیفتد، این سنگ سخت از هیبت آن نور همچون پشم رنگین، پاره پاره و متلاشی می شود.