روشن
روشن شود چراغ دل ما ز یکدیگر
چون رشتههای شمع به هم زندهایم ما
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
روشن شود چراغ دل ما ز یکدیگر
چون رشتههای شمع به هم زندهایم ما
شمع آمد و گفت: تا مرا یافته اند
در تافتنم به جمع بشتافته اند
کمتر باشد ز ریسمانی که مراست
آن نیز در اندرون من بافته اند
بس رنج و بلا کاین دل آغشته کشید
کو رخت به گور پاک ناکشته کشید
زیرا که برای سوزنی عیسی پاک
هر روز بسی دریغ در رشته کشید
آن بهٔ که زعقل خود جنون یابی باز
ور دل طلبی میان خون یابی باز
تا یک سر سوزن از تو باقیست هنوز
سر رشتهٔ این حدیث چون یابی باز
از هولِ واقعه و بیمِ جان بهر قوّت که ممکن بود، دست و پائی بزد و گوئی زبانِ نصیحت در گوش دلش میخواند.
خلق اندر چیزها بدون حق، بدان است که چیزها را چنان که هست مینبینند، و اگر بینندی برهندی. و دیدار درست بر دو گونه باشد: یکی آن که ناظر اندر شیء به چشم بقای آن نگرد و دیگر آن که به چشم فنای آن. اگر به چشم بقا نگرد مر کل را اندر بقای خود ناقص یابد؛ که به خود باقی نیاند اندر حال بقاشان، و اگر به چشم فنا نگرد، کل موجودات اندر جنب بقای حق فانی یابد و این هر دو صفت از موجودات مر او را اعراض فرماید.
پس اضافت فعل بنده به حق نیکوتر از اضافت فعل حق به بنده؛ که چون فعل حق به بنده مضاف بود بنده به خود قایم بود و چون فعل بنده به حق مضاف بود به حق قایم بود؛ که چون بنده به خود قایم بود.