یتیم
۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۸:۵۵:۱۴
نظرات (0)
به سرخاک پدر،دخترکی
صورت وسینه به ناخن می خست
که نه پیوند ونه مادردارم
کاش روحم به پدرمی پیوست
گریه ام بهرپدرنیست که او
مردوازرنج تهی دستی رست
زان کنم گریه اندریم بخت
دام برهرطرف انداخت گسست
شصت سال آفت این دریا دید
هیچ ماهیش نیفتادبه شست
پدرم مردزبی دارویی
واندراین کوی،سه داروگرهست
دل مسکینم ازاین غم بگداخت
که طبیبیش به بالین ننشست
سوی همسایه پی نان رفتم
تامرادید،درخانه ببست
همه دیدندکه افتاده زپای
لیک روزی نگرفتندش دست
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]