اشک تحسّر
۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۸:۵۵:۳۰
نظرات (0)
قصّه شنیدم که بوالعلی همه عمر
لحم نخورد و دوات لحم نیازرد
در مرض مرگ با اشاره و دستور
خواجه وی جوجه برای وی آورد
خواجه چو آن طیر کشته دید برابر
اشک تحسّر ز هر دو دیده بیفشرد
گفت که ای از چه شیر شرزه نگشتی
تا نتوانند تو را کشند و تو را خورد
مرگ برای ضعیف امر طبیعی است
هر قوی اوّل ضعیف گشت و سپس مرد
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]