عالم دل
۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۹:۱۰:۵۵
نظرات (0)
به صبح حشر چون گردی تو بیدار
بدانی کان همه وهم است و پندار
چو برخیزد خیال چشم احول
زمین و آسمان گردد مبدّل
چو خورشید جهان بنمایدت چهر
نماند نور ناهید و مه و مهر
فتد یک تاب از آن بر سنگ خاره
شود چون پشم رنگین پاره پاره
بدان اکنون که کردن می توانی
چو نتوانی چه سود آنگه که دانی
چه می گویم حدیث عالم دل
تو را ای سرنشیب و پای در گل
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]