زمان
اگر چیزی متصف به صفتی باشد، نباید در مقام ذات، متصف به عدم آن صفت باشد، بلکه دستکم باید نسبت به آن لابشرط باشد. اگر چیزی در مقام ذات، لابشرط از صفتی باشد، گاهی با این حال نمیتواند بدون آن صفت موجود باشد؛ یعنی آن صفت همواره همراه اوست، و گاه چنین نیست؛ مانند حرارت. نوع اول از صفات، همراه با وجود شیء میباشند و از وجود شیء انتزاع میشوند؛ مانند مکان که جسم ناگزیر این لازمه را دارد. مکان در ماهیت جسم دخیل نیست، اما وجود جسم بدون مکان نمیتواند باشد. زمان هم اینگونه است. جسمی که در طول یک ساعت از نقطهای به نقطهای دیگر حرکت میکند، میتواند این حرکت را در دو ساعت یا در نیم ساعت انجام دهد؛ در این صورت مبدأ و منتها و مسافت و متحرک یک چیز است، اما زمان متفاوت است. زمان امری تدریجی و سیال است و هرچیزی که متصف به زمان شود، در ذاتش تدریج و سیالیت هست و زمان از آن انتزاع میشود. زمان مقدار حرکت جسم است. هر جسمی زمانمند است و عمری دارد، حتی اگر ساکن به نظر آید. زمان از تجدّد و سیلان طبیعت جسم انتزاع میشود و نوعی کشش واقعی برای اشیاست. پس، جوهری که زمانمند است، باید حرکتمند باشد.
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]