زمان
زمان، یک شیء نیست؛ نه جوهر است و نه عرض. زمان، عرض تحلیلی حرکت و حرکت عرض تحلیلی جسم است. زمان، هویت مستقلی از اشیا ندارد، چنانکه حرکت نیز چنین هویتی ندارد، بلکه همانطور که جسم سه بعد ساکن دارد، بعد چهارمی نیز دارد که عین بیقراری است و از آن، زمان انتزاع میشود. نفس تجدّد و گذرا بودن شیء را حرکت میگوییم. زمان از این بعد متجدد و سیال جوهر طبیعی حکایت میکند. نسبت زمان به بعد تجدّدی وجود جسمانی مانند نسبت جسم تعلیمی به جسم طبیعی است، از حیث اینکه دارای ابعاد سه گانه است. زمان گویای مقدار تدریجی ذاتی جسم از حیث تقدم و تأخر ذاتی آن است. چنانکه، ابعاد سه گانه (طول و عرض و عمق) گویای مقدار دفعی و مکانی جسم است. زمان، مقدار حرکت است و به عدد حرکات زمان وجود دارد. همه اشیا زمانمند هستند، چه در ظاهر متحرک به نظر رسند و چه ساکن. زمان هر جسمی تابع حرکت جوهری آن جسم و منتزع از نحوه وجود آن است. پس اشیا در زمان نیستند، بلکه با تسامح میتوان گفت که زمان در اشیاست. زمان عام، که برحسب حرکت استداری وضعی زمین یا کرات دیگر اندازهگیری میشود، یکی از زمانهاست. خدا و موجودات غیر مادی موجودات ثابت و نامتحرکند، لذا زمان ندارند. بدینسان، ازلیت و ابدیت آنها، که تعبیری دیگر از فرازمانی بودن آنهاست، نیز قابل فهم میگردد.
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]