حق
بدان که حق را مثل نیست: «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ» ، لکن له المثل الاعلی. و «انسان»، مثل اعلای حق است. پس، چنانکه حروف مقطّعه و کلمات مرکّبه حاصل میشوند از تقاطع نفس انسانی- که امر واحد است- در مقاطع بیست و هشتگانه- که به عدد منازل قمر است- همچنین، کلمات وجودیّه حاصل میشوند از تقاطع نفس رحمانی که وجود منبسط است و واحد است بالذّات و ارسالی دارد: «وَ ما أَمْرُنا إِلَّا واحِدَةٌ کَلَمْحٍ بالْبَصَرِ» و «هُوَ أَقْرَبُ» در مقاطع و مجالی بیست و هشتگانه که عقل کلّ و نفس کلّ و افلاک تسعه و عناصر اربعه و موالید ثلاثهاند که منظوماند، در این رباعی:
اوّل ز مکنونات عقل و جانست
و اندر پی او، نُه فلک گردانست
زین جمله چو بگذری، چهار ارکانست
پس معدن و پس نبات و پس حیوانست
و عالم مثال است و نهتای دیگر، مقولات عرض که در این بیت است:
کم، کیف، وضع، این، له، متی
فعل، مضاف و انفعال ثبتا
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]