پارادوکس تسلسلی
یک تپه شن را در نظر میگیریم. برنامهای برای صاف کردنِ عرصه مکانِ این تپه اجرا میشود که در آن فقط از یک سطل کوچک (مثلا، پنج کیلویی) استفاده میشود. به ازای هر سطلِ شن که از این تپه برداشته میشود، مقداری کوچک میگردد، ولی هنوز یک تپه است. این کار تا مرحلهای پیش میرود که به جای تپه با یک سطح هموار مواجه میشویم. اما پرسش این است که تپه با برداشتن کدام سطلِ بخصوصِ شن، از تپه بودن خارج شد و به غیر تپه (یعنی نقیضِ تپه) تبدیل گردید؟ مسلّماً نمیتوان مورد خاصی از سطلها را برای این منظور مشخص کرد (برای اینکه مثال تپّه بیشتر روشن شود، همان تپه را با باد شن فرض کنید).
مثال دیگری مسئله را روشنتر میکند: فاصله یک سیب و تفاله آن را در نظر بگیرید. هنگامی که سیبی یک گاز خورده میشود هنوز یک سیب است و اگر کسی از شما بپرسد چه چیزی میخورید؟ شما در پاسخ خواهید گفت: یک سیب. و این سؤال و پاسخ تقریباً تا آخرین گاز ادامه مییابد، تا جایی که اگر کسی از شما بپرسد این چیست که در دست خود نگه داشتهاید؟ شما در پاسخ میگویید: تفاله سیب که خوردهام.
حال سؤال این است که آیا واقعاً سیب تا همان آخرین گاز، سیب واحدی است؟ مسلّماً نیست و با هر گاز، مقداری از شکل آن تغییر میکند. آیا میتوان مشخص کرد که سیب در چه مرحلهای به تفاله تبدیل میشود و دیگر کسی نمیتواند ادعا کند که سیب در دست دارد بلکه تفاله است؟ مسلّماً در هیچ مرحلهای این کار امکانپذیر نیست؛ زیرا فهم عرف از واقعیاتی مثل سیب بودنِ سیب و تفاله بودن تفاله، کاملا نسبی و مرتبهدار است. یعنی سیب بودنِ سیب دارای مراتبی است که سیب در آن مراتب معنا و تحقق مییابد و در واقعِ امر، هیچ مرز مشخصی بین سیب و تفاله، و حتی تپه و غیرتپه (سطح هموار) وجود ندارد.
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]