حق
۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۹:۱۷:۵۵
نظرات (0)
هر که را دیده نی به حق بیناست
دیده او به دید حق نه سزاست
تا نگردد به حکم «بی یبصر»
دیده تو به عین حق ناظر
نیست امکان جمال حق دیدن
گل ز باغ شهود حق چیدن
چون تو سازی روان ز نافله ها
به دیار قبول قافله ها
بر قوای تو وحدت و اطلاق
غالب آید به قدر استحقاق
چشم و گوش و زبان تو هر یک
عین هستی حق شود بی شک
وصف امکان شود در او مغلوب
منصبغ یابی اش به حکم وجوب
هر که عرف مقربان داند
اهل قرب فرایضت خواند
ور کنی این دو قرب را با هم
جمع باشی یگانه عالم
نقد قربین حاصل تو بود
قاب قوسین منزل تو بود
ور ز همت کمی بلند روی
که مقید به جمع هم نشوی
دوران باشدت درین سه مقام
بی تقید به قید هیچکدام
پا ز عالی نهی سوی اعلی
سرفرازی به اوج او ادنی
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]