کاروان
۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۹:۲۲:۳۳
نظرات (0)
نباشد سرکشی در طبع پیران خرد تمکین
به صد من زور بردارد زجا، طفلی کمانی را
ز پاس هیچ دل غافل مشو در عالم وحدت
که دارد در بغل هر غنچه اینجا گلستانی را
ندارد شکوه بر اوضاع مردم،دیده حق بین
به یوسف می توان بخشید جرم کاروانی را
تو کز نازکدلی از نکهت گل روی می تابی
چه لازم بر سر حرف آوری آتش زبانی را؟
دل آیینه از تسخیر طوطی آب می گردد
نه آسان است صید خویش کردن نکته دانی را
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]