حقّ
۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۹:۲۲:۴۴
نظرات (0)
طهورا چیست صافی گشتن از خود
زهی شربت زهی لذّت زهی ذوق
زهی دولت زهی حیرت زهی شوق
خوشا آن دم که ما بی خویش باشیم
غنیّ مطلق و درویش باشیم
نه دین نه عقل نه تقوی نه ادراک
فتاده مست و حیران بر سر خاک
بهشت و حور و خلد اینجا چه سنجد
که بیگانه در آن خلوت نگنجد
چو رویت دیدم و خوردم از آن می
ندانم تا چه خواهد شد پس از وی
پی هر مستیی باشد خماری
در این اندیشه دل خون گشت باری
قدیم و محدث از هم چون جدا شد
که این عالم شد آن دیگر خدا شد
قدیم و محدث از هم خود جدا نیست
که از هستی است باقی دائماً نیست
همه آن است و این مانند عنقا است
جز از حقّ جمله اسم بی مسمی است
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]