مرثیه
۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۹:۲۴:۵۹
نظرات (0)
زین درد خون گریست سپهر و ستاره هم خون گشت قلب لعل و دل سنگ خاره هم
بر سر زدند از الم زاده بتول تنها همین نه مریم و هاجر که ساره هم
بستند راه مهلت او از چهار سو تنها نه راه مهلت او راه چاره هم
کردند قتل عام به نوعی که شد قتیل از کودکان آل نبی شیرخواره هم
بر قتل شیر خواره نکردند اکتفا تاراج بردهاند زکین گاهواره هم
از کینه، استخوان بر وسینهاش شکست تنها نه سنگ ظلم، که از سُمِّ باره هم
بر خور نشست از اثر نعل میخ کوب تنها نه نقش ماه که نقش ستاره هم
بگذاشتند پیکر مجروح او به خاک نگذشتهاند ز آن بدن پاره پاره هم
آن پیکر شریف چو بر روی خاک ماند بر روی او پیاده گذشت و سواره هم
شد پاره، گوش پردگیِ گوشواره عرش تاراج گشت زیور و خلخال و یاره هم
زین نظم شد گشوده به رویم درِ الم بر قلب من نشست ز مَرْهَم هزار هم
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]