یزدان
۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۹:۲۸:۱۱
نظرات (0)
دزدکی از مارگیری مار بُرد
ز ابلهی، آن را غنیمت میشمرد
وا رهید آن مارگیر از زخمِ مار
مار کُشت آن دزد او را زار زار
مارگیرش دید، پس بشناختش
گفت: از جان مارِ من پرداختش
در دعا میخواستی جانم از او
کِش بیابم، مار بستانم از او
شکر حق را کآن دعا مردود شد
من زیان پنداشتم، آن سود شد
بس دعاها کآن زیان است و هلاک
وز کَرَم، مینشنود یزدانِ پاک.
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]