فلک
۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۹:۳۱:۲۵
نظرات (0)
بدرون بر فلکیم و به بدن زیر زمین
به صفت زنده شدیم ارچه به صورت مردیم
چونک درمان جوان طالب دردست و سقم
ما ز درمان بپریدیم و حریف دردیم
جان چو آئینهٔ صافی است، برو تن گردیست
حسن در ما ننماید چو به زیر گردیم
این دو خانهست دو منزل به یقین ملک ویست
خدمت نو کن و شاباش که خدمت کردیم
صدفی باشد گردان به هوای گوهر
سینهاش باز شود بیند در خود لولو
جعد خود را چو بیند بکند ترک کلاه
خانه چون یافته شد، بیش نگوید: « کوکو »
جوزها گرچه لطیفند و یقین پر مغزند
بشکن و مغز برون آور و ترجیع بگو
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]