آینه
۲۴ فروردین ۱۴۰۳
۰۹:۴۰:۵۳
نظرات (0)
یافت آیینه زنگیی در راه
و اندرو روی خویش کرد نگاه
بینی پخچ دید و دو لب زشت
چشمی از آتش و رخی زانگشت
چون برو عیبش آینه ننهفت
بر زمینش زد آن زمان و بگفت
کان که این زشت را خداوندست
بهر زشتیش را بیفکندست
گر چو من پرنگار بودی این
کی در این راه خوار بودی این
بیکسی او ز زشت خویی اوست
ذلّ او از سیاه رویی اوست
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]