فلک ثوابت
فلک ثوابت مانند یک هندوانۀ بزرگ فرض می شود که داخل آن یک هندوانۀ کوچک که زمین ماست فرض می شود به نحوی که مرکز کرۀ کوچک، مرکز همان کرۀ بزرگ باشد. سپس کرۀ دیگری که محاط کرۀ بزرگ و بر کرۀ کوچک محیط است فرض می شود که آن فلک ستاره است و او نیز به تبع کرۀ بزرگ حرکت می کند و چون ستاره گاهی از ما دور و گاهی به ما نزدیک می شود؛ لذا فلک ستاره هم فلک دیگری دارد که مرکز آن خارج از مرکز زمین ماست و هنگامی که ستاره در طرف بالای آن قرار می گیرد از ما دور است و وقتی در طرف نزدیک به محیط آن واقع می شود به ما نزدیک است.علاوه بر اینها یک کرۀ دیگری مانند یک گردو در ثخن فلک خارج مرکز هست و آن فلک تدویر است که ستاره در حقیقت در آن مرکوز است موقعی که حرکت تدویر به طرف بالاست و با حرکت منطقه مصادف می شود ستاره با دو حرکت موافق به طرف بالا حرکت می کند؛ لذا به نظر ما چنین می آید که ستاره تند به طرف بالا می رود و وقتی آنجا توقف می کند واقعاً توقف نکرده، بلکه حرکتش بطی ء می شود بعد هم که دیده می شود که ستاره تند به طرف ما می آید در آن موقع تدویر چرخیده وحرکت ستاره در نقطه ای که در آن است با حرکت منطقه موافق شده است و لذا به نظر ما چنین می رسد که ستاره تند می آید و پس از آنکه ستاره به انتهای نزدیکی به ما رسید چون تدویر بر خلاف حرکت منطقه حرکت می کند و دو حرکت متخالف می شود ستاره به نظر ما واقف می آید.
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]