آيات
كسي كه سرّ او معدن راز بود، و دل او در در قبضه ناز بود، و بر پيشاني او نشان اقبال بود، و در ديده يقينش نور اعتبار افعال ذي الجلال بود، از اسرار و رموز اين كلمات درين آيات آگاهي دارد، و واقف بر اين احوال بود.
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
كسي كه سرّ او معدن راز بود، و دل او در در قبضه ناز بود، و بر پيشاني او نشان اقبال بود، و در ديده يقينش نور اعتبار افعال ذي الجلال بود، از اسرار و رموز اين كلمات درين آيات آگاهي دارد، و واقف بر اين احوال بود.
اي كه گفتي نروم در پي خوبان زمانه
پاي عاشق نتوان بست به افسون فسانه
تير را قوت پرهيز نباشد بنشاند
مرغ مسكين چه كند گر نرود در پي دانه
اوست كه عقلها متحيّر آمد در جلال او، خردها سراسيمه گشت در جمال او، فهمها عاجز شد از ادراك سرّ او، انديشهها زير و زبر گشت از امر او. جگرها خون شد در قهر او، دلها بگداخت در شناخت او.
بنازم من اين چرخ پيروز را
پريروز و ديروز امروز را
بيك گردش چرخ نيلوفري
نه نادر بجا ماند و نه نادري
گوهر خود را مزن بر سنگ هر ناقابلي
صبركن گوهرشناس قابلي پيداشود
آسيابي رزق ما در گردش است اي مدعي
لقمه ناني بصد خون جگر پيدا شود
اين خشت كه بيني دست سر شعرمان بود
اين خاك كه زير پايت مثل تو جسم جان بود
اين گوشه خرابه شاهان دودمان بود
مانند تو هزاران جانا در اين جهان بود
كاري بكن كه عمرت بيهوده سر نگردد
در گوشه نيستان باران گوهر نگردد
از صحبت ضعيفان كس باخبر نگردد
اگر ترا ز تركش رستم ميست
نه از مرده از زنده بايد گريست خرج ايست
بآنكس بايد گريست كه دخلش بود يزره
حق آن است كه آدمى كريم است; اما خاستگاه كرامت او را نبايد در بيغوله هاى دنيوى جستجو كرد; كرامت او در عمق جان و در سرشت او است و همين كرامت, رسول باطنى او براى پيمودن راه بس پر خطر قوس صعود, تا مرز بى انتهايى هستى است; كه (ان الى ربك الرجعى).
بدايت و آغاز از حق شروع مى شود و به حق كه هدف نهايى و نقطه پايان است، خاتمه مى يابد. آيه ﴿انّا لله و انّا اليه راجعون).