ره
ز ابتداي حدوث خود انسان
تا به هنگام رفتنش ز جهان
حركات طبيعتش باشد
انتقالات فطرتش باشد
شد به هر صورتي كه بزم آرا
لَم يَزل ينتقل الي الاُخرا
به همين بعد رحلت از دنيا
به صراط خود است، رَه پيما
گر نمايد مساعدت توفيق
اِنّهُ خيرُ صاحبٍ و رفيق
كند از هر مقام و منزل نقل
تا شود متصل به عالم عقل
اين به شرطي كه اهل آن باشد
جوهرش از مقربان باشد
يا به اهل يمين كند پيوند
به توسط اگر بود خرسند
معني مطلق صراط اين است
پيش چشمي كه پاك و حق بين است
از صراط آنچه مستقيم آيد
رهبر جنّت و نعيم آيد
سالكش ساكن جنان گردد
مورد رحمت و امان گردد
ره توحيد، معرفت باشد
جاده تنگ معدلت باشد
كه توسط ميان اضداد است
انحراف از توسط، ايجاد است
شرط اين ره شناس در هر حال
التزام صوالح اعمال
شرع و ملت، صراط حق باشد
سالكش بر سماط حق باشد
چون دم تيغ تيز، باريك است
بي چراغ دليل، تاريك است
ديده راگر خداي نور دهد
در رياضت، دل صبور دهد
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]