حق
ترا اين پند بس در هر دو عالم
كه برنايد ز جانت بىخدا دم
ز حق بايد كه چندان ياد آرى
كه گم گردى گر از يادش گذارى
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
ترا اين پند بس در هر دو عالم
كه برنايد ز جانت بىخدا دم
ز حق بايد كه چندان ياد آرى
كه گم گردى گر از يادش گذارى
آن شنيدى كه رفت نادانى
به عيادت به درد دندانى
گفت با دست زان مباش غمين
گفت آرى ولى به نزد تو اين
بر من اين درد كوه پولادست
چون تويى بيخبر تو را بادست
دردت مداوا ميشود با گفتن يك يا علي
عقده ز دل وا ميشود با گفتن يك يا علي
زهرا دعايت ميكند غرق عطايت ميكند
وقتي لبت وا ميشود با گفتن يك يا علي
صدها گره وا ميشود با گفتن يا فاطمه
يك قطره دريا ميشود با گفتن يك يا علي
خداى را به صفات زمانه وصف مكن
كه هر سه وصف زمانه ست هست و باشد و بود
ييكى است با صفت و بى صفت نگوييمش
نچيز و چيز مگويش كه مان چنين فرمود
بجز اين دو روزه، جهان هيچ نيست
كه در آن صباحى نماييم زيست
چو هستيم زنده بخواهيم مُرد
ره از خاك جايى نخواهيم بُرد
چه باشيد در برج و در قصر و كاخ
چه باشيد در كومه و سنگلاخ
به هر جا كه باشيد و هر سازو برگ
بگيرد گريبانتان سخت مرگ
هر كس كه ز مرگ خود هراسان باشد
دفع نگرانيش بس آسان باشد
نه، زودتر از اجل توان مُرد، نه دير
حقا كه اجل تو را نگهبان باشد