مرثيه
تا تو بودي سپه خصم بدل داشت هراس
خيز از جاي نگويند گروه نشناس
كشته گرديده ز شمشير مخالف عباس
بر نعش تو بين ديده گريانم اخي
اي ابوالفضل ايا ماه درخشانم اخي
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
تا تو بودي سپه خصم بدل داشت هراس
خيز از جاي نگويند گروه نشناس
كشته گرديده ز شمشير مخالف عباس
بر نعش تو بين ديده گريانم اخي
اي ابوالفضل ايا ماه درخشانم اخي
سهيل امشب ميا بيرون شب قتل جوانان است
حسين تا صبحگه از اين غم پريشانحال و گريانست
سهيل امشب ميا بيرون بود ليلا پريشان دل
ز داغ نوجوانان اكبر بود كارش بسي مشكل
كند درد دلش امشب ز ديدار علي حاصل
الي تا صبح از اين غم ز مژگان اشكريزان است
سهيل امشب ميا بيرون كه نجمه مادر قاسم
ز هجر نوجوانان خود نموده عالمي بر هم
كند بو سنبل مويش فكنده يكجهان در غم
ز آه آتشين او فلك از غصه گريان است
ز بس كه روز شبان پدرپدرگفتهُٔ
عاقبت از هجر باب از اين جهان رفتهٔ
خوشا بحالت روان نزد پدركشتهٔ
شوم فداي تو و آن دل بريان تو
گريه نمايم به تن اطهرت يا سرت
يا به لب تشنه از خون ترت پيكرت
يا كه به عباس و علي اكبرت اصغرت
درد تو بنمود دلم را تباه يا حسين
مهلتم ندهند پدرجان شمر ملعون اين زمان
مي برند اندر اسيري جملهٔ ما را بدان
بين كه اندر گردن طفلان تمامي ريسمان
عابدين در قيد زنجير است و جسم ناتوان
در سر نعش پدر گفتا سكينه با فغان
چه شد سرت ياحسين فداي اين پيكرت
فتاده روي خاك بگوكجاشد سرت
چراشده اي پسرخاك سيه بسترت
مگركه زهرا نشسته دركناره ات ياحسين
ز اين فداكاري نمودي هر دو عالم رارهين
تحت فرمان تو باشد آسمان و هم زمين
احرار تو است روز واسف اي شاه دين
اخيار توست نار و نور و كوثر ياحسين
شمس خاور يا حسين
يا حبيبي غم مخور من ياور و يارتوام
اندراين بازار سربازان خريدار توام
من نداني بيش از تو من گرفتار توام
خون بهاي تو منم اي سبط حيدر ياحسين
شمس خاور يا حسين
بروي خاك سيه چرا مكان كرده اي
دراين بيابان چرا تو آشيان كرده اي
زچيست دوري پدرز كودكان كرده اي
خيز نگر يكدمي حال عزيزان تو
يا ابتا سكينه قربان تو
ياابتا كي رود داغ توازدل بيرون
بروي نعشت نگركه ريزم از ديده خون
چراپدرجان شده خرگه تو واژگون
بگوكجا رفته اندآنهمه ياران تو
ياابتا سكينه قربان تو