حق
تبديلى كه مظهر تحوّل حضرت حق و مقتضى بيان آيه شريفه (كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ) مىباشد، تبدّل در صور موجودات است.
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
تبديلى كه مظهر تحوّل حضرت حق و مقتضى بيان آيه شريفه (كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ) مىباشد، تبدّل در صور موجودات است.
«الناس نيام فاذا ماتوا انتبهوا» دارد. در روز قيامت - حشر - هنگامى كه از خواب غفلت بيدار شوى،همه موجودات و ممكنات عالم كه متفرق بودند، جمع مى بينى و در آن لحظه است كه توحيد آشكار مى گردد و مى دانى كه وجود واحد بوده است كه تو به چشم كثرت مى ديده اى و موجوداتى را كه حقيقت مى پنداشتى، همه وهم و پندار بوده است و غير حق، وجودى نيست.
وقتى كه منادى حق تو را از خانه خاك بخواند براى جزاء كردارت به عرصه رستاخيز براند, آن گاه ببينى خروش از مظلومان برآيد و فرياد از نهاد ظالمان برخيزد, سراپرده عزت در صحراى قدرت زده شود, بساط عظمت گسترده گردد, ترازوى عدل آويخته, صراط راستى كشيده, اقوياء در دست ضعفاء اسير, و فقراء بر امراء امير, مطيع شادان و عاصى گريان, چه نسبها بريده, و چه روى سفيدان روى سياه گرديده.
فلك اعلى و فلك ثوابت بلسان شرع بعرش و كرسى تعبير ميشود . ولى اين عرشها همه سايه عرش جهان هستى است كه الرحمن على العرش استوى . و نيز عرش در اين عالم آن تخت و كرسى است كه عالم و خطيب و امير و حاكم و امثالهم بر آن آيند تا به اين استعلاى ظاهر كه حاكى و نماينده استعلاى باطن است تنفيذ علم و تثبيت حكم شود كه كرسى مقام بروز اقتدار آن كسى است كه بر وى قرار گرفته است . همچنين عرش الله .
از سراى طبيعت جسمانى و از هواهاى نفسانى و قيود مادى بيرون آى و در مشاهده جمال حق فانى شو و وارث كمال معنوى حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) شو و حديث «من رآنى فقد رأى الحق» را بگو و اين اشاره به بقاء بالله است.
اگر همه ملك موجودات بنام تو باز كنند، نگر تا بي توقيع بسم اللَّه بدان ننگري كه آن را وزني نيست، و اگر جبرئيل و حمله عرش بچاكري تو كمر بندند تا سلطان اين نام داغي از خود بر جانت ننهد بدان كه آن را محلّي نيست، هر جاني كه عاشقتر بود او را اسيرتر گيرد، هر دل كه سوختهتر بود رختش زودتر بغارت برد.
حبّه دل صميم قلب، سويداى دل، «نقطه خون سياه وسط دل كه اصل حيات است و از آن، حيات و فيض بر جميع اعضا مى رسد و با وجود آن خردى محل ظهور عظمت و كبريايى حق است و هيچ مرتبه از مراتب وجود وسعت گنجايى آن حضرت را ندارد مگر دل انسان كامل» كه «لا يسعنى ارضى و لا سمايى و وسعنى قلب عبدى المؤمن التقىّ»
دل با آن كوچكى، محل تجليّات انوار الهى است و عارف بوسيله آن مى تواند ارتباط معنوى بين خود و ذات حق برقرار نمايد.
براى هر موجودى از موجودات يك ظرف اعتبار مى شود كه آن موجود در آن ظرفِ ويژه خود واقع است. مانند موجودات زمانى كه در ظرفِ زمان خودشان واقع هستند و پيش و يا پس از ظرف زمان خودشان وجود ندارند.
مصيبت روز عاشورا
چون حسين ابن علي كشته شد از تيغ و سنان
مانده در روي زمين پيكر پاكش عريان
از غمش جن و ملك داشت بدل آه وفغان
اهل بيتش همه از جور عدو ناله كنان
خضم در هلهله و قتل حسين خرم شاد
آل طاها همه در غصه و آه و فرياد
بزدند آتش كين بر خيمه خسرودين
بامر سعد ستم گستر دور از آئين
شعله آتش بر گنبد دوار رسيد
كمر پير فلك از غم اين درد خميد
دست يغما بگشودند همه لشكريان
رفت غارت همه اسباب شه تشنه لبان
آنچه در قسمت هر كس بيافتاد ببرد
حرمت آل علي را بجوي كس نشمرد
سهيل امشب ميا بيرون شب قتل جوانان است
حسين تا صبحگه از اين غم پريشانحال و گريانست
سهيل امشب ميا بيرون بود ليلا پريشان دل
ز داغ نوجوانان اكبر بود كارش بسي مشكل
كند درد دلش امشب ز ديدار علي حاصل
الي تا صبح از اين غم ز مژگان اشكريزان است
سهيل امشب ميا بيرون كه نجمه مادر قاسم
ز هجر نوجوانان خود نموده عالمي بر هم
كند بو سنبل مويش فكنده يكجهان در غم
ز آه آتشين او فلك از غصه گريان است