شهادت
بود مرگ دنبال هر آدمى
نباشد همى غافل از او دمى
شهادت يقين بهترين مردن است
به سوى خدا ره چنين بردن است
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
بود مرگ دنبال هر آدمى
نباشد همى غافل از او دمى
شهادت يقين بهترين مردن است
به سوى خدا ره چنين بردن است
چشمى دارم همه پر از صورت دوست
با ديده مرا خوش است چون دوست در اوست
از ديده و دوست فرق كردن نه نكوست
يا دوست بجاى ديده يا ديده خود اوست
ابروى تو قبله نمازم باشد
ياد تو گره گشاى رازم باشد
از هر دو جهان برفكنم روى نياز
گر گوشه چشمت به نيازم باشد
گر تو آدم زاده هستى علَّم الاسماء چه شد
قاب قوسين ات كجا رفته (او ادنى) چه شد
فكر و انديشه است مثل ناودان
وحى و مكشوف است ابر و آسمان
آب باران باغ صد رنگ آورد
ناودان, همسايه در جنگ آورد
گنج پنهان است زير هر طلسم
پيش عارف شد مسمّى عين اسم
ديده حق بين اگر بودى تو را
او رخ از هر ذره بنمودى تو را
مال اينجا بايدت انداختن
ملك اينجا بايدت در باختن
در ميان خونت بايد آمدن
وز همه بيرونت بايد آمدن
چون نماند هيچ معلومت بدست
دل ببايد پاك كرد از هر چه هست
چون دل تو پاك گردد از صفات
تافتن گيرد زحضرت نور ذات