وبلاگ رایگان دانلود فیلم و سریال رایگان ساخت وبلاگ رایگان
حذف در پنل کاربری [X]
فايلستان

ابزار وبمستر

قبله حق

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۹:۲۸:۳۸
فايلستان

جهان همه خداي راست، هم مشرق كه كعبه سوي آنست، هم مغرب كه بيت المقدس سوي آنست. چنانك فرمايد او را فرمانبردارم و گردن نهادم.يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلي‌ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ راه نمايد او را كه خواهد براه راست و دين پاك و كيش پسنديده و قبله حق.



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

خدايگانا

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۹:۲۸:۳۸
فايلستان

اگر ز گلبن خلقش گلي به بار رسد

به حكم نيشكر آرد برون ز زهرگيا

خدايگانا امروز در سواد جهان

به قطع تيغ تو را ديده‌ام يد بيضا

چو اصل گوهر تيغت ز كوه مي‌خيزد

ازين جهت جهد آتش ز صخره صما

ز سنگ لاله از آن مي‌دمد كه خونين شد

ز بيم خار سر رمح تو دل خارا

برو در آمده زان است نيم ترك سپهر

كه تا كله بنهد پيش چار ترك تو را

تويي كه در شب تاريك مي‌كند روشن

هزار چشم به روي تو اين سپهر دو تا

فلك ز لؤلؤ لا لا از آن طبق پر كرد

كه تا نثار كند بر تو لؤلؤ لا لا

به جنب قدر تو ماه سپهر تحت افتاد

وراي اين چه توان گفت ماوراي ورا

ز فيض نقطهٔ نام تو همچو دريايي

محيط گشت و چنين نامدار شد طغرا

ز كوه حلم تو يك ذره گر پديد آيد

هزار كوه به خود دركشد چو كاه‌ربا

ز موج بحر كف تو چو نشو يافت نمي

نبات سدره و طوبي گرفت نشو و نما

چو بحر دست تو در جود گوهر افشان شد

فروچكيد ز هر قطره‌اي دو صد دريا

ز فرق تا به قدم ابر اشك گشت از رشك

ز زير تا به زبر بحر آب شد ز حيا

به رشح جام تو درياي خشك لب تشنه است

عجايبي است ز درياي آب استسقا

ز خجلت كف تو بحر كف چو بر سر زد

گهي ز رعشه بلرزيد و گه ز استرخا

چو قلزمي است كف كافيت كه هر روزي

چو شبنمي به همه كوه و بحر كرد هبا

به حق جود تو اي پادشاه گيتي بخش

كه حشو دشمنم آتش فكند در احشا

اگر مرا ز جناب چو تو سليماني

فتاد غيبت هدهد كه رفته بد به سبا

هزار حجت قاطع چو تيغ آرم پيش

كه جمله بر گهر صدق من بوند گوا

بدان خداي كه در آفتاب معرفتش

به ذره‌اي نرسد عقل جملهٔ عقلا

مقدسي كه ز هر پاكيي كه بتوان گفت

منزه است از آن وصف و پاك و بي‌همتا

ز شرح حكمت او كند مانده جان و خرد

ز وصف غزت او كور گشته چون و چرا

جهان پير چو شش روزه طفل گهواره است

نگار كرد بزد هفت مهدش از ميزا

به علم آنكه هزاران هزار راز شناخت

ز سوز سينهٔ آن مور ليلةالظلما

به سمع آنكه چو شد پشه در سر نمرود

ز زخم راندن آن نيش مي‌شنود آوا

به مبدعي كه در ابداع او جهاني عقل

به هر نفس ز سر عجز مي‌شود شيدا

به قادري كه به يكدم هزار نقش نگاشت

ز اوج دايرهٔ چرخ و مركز غبرا

به صانعي كه به يك حله‌بافي صنعش

هزار رنگ برآورد خاك چون ديبا

به يك خداي قديم و به يك رسول كريم

به يك حضور قيامت به يك شهود لقا

به دو سجود و دو حرف ظهور كن فيكون

به دو عروج و دو معراج و دو جهان و دنا

به چار پيك خداي و به چار يار رسول

به چار جوي بهشت و به چار فصل بها

به پنج فرض نماز و به پنج نزل كتاب

به پنج نوبت شرع و به پنج ركن هدي

به شش سحرگه فطرت به شش جهات جهان

به شش كرامت و شش روز و شش كريم عبا

به هفت اختر علو به هفت كشور سفل

به هفت مفرش ارض و به هفت سقف سما

به هشت جملهٔ عرش و به هشت خفتهٔ كهف

به هشت معتدل و هشت جنةالماوا

به نه مه بچه و نه مه سراچهٔ مهد

به نه مزاج و به نه طاق گلشن خضرا

به ده مبشره و ده مقولهٔ عالم

به ده حس و به ده ايام ماه عاشورا

به جان آنكه نه عالم بدو نه آدم نيز

كه غرقه بود در انوار آيه الكبري

بدان حضور كه لااحصئي برآمد ازو

كه از هزار ثنا بيش بود آن يك لا

بدان شرف كه ز اقبال بندگي شب قرب

نسيم همنفسي يافت در حريم رضا

بدان نفس كه ز خون شد محاسنش چو عقيق

كه سنگ گشت روان از مقابح سفها

بدان نگار كه از وي عكاشه برد سبق

بدان نگارگري كان نگاشت چون ديبا

به قلب او كه هزاران جناح روح‌القدس

چو پر يك ملخ آمد در آن عريض فضا

به چشم او كه نكرد التفات ما زاغ او

به جان او كه ز خود شد ز ماء مااوحي

به مجمعي كه به صحراي حشر خواهد بود

به جمع آدم و ذريتش به زير لوا

به صدق صاحب غار و به عدل كسري شرع

به حلم شاهد قرآن به علم شير خدا

به دشنه خوردهٔ آن تشته به خون غرقه

به نوش داروي در زهر كشتهٔ زهرا

به صد هزار نبي و به بيست و چار هزار

بسي و اند هزار اهل صفه و اهل صفا

به داغ وجه بلال و دل چو بدر هلال

به وجه زرد صهيب و به درد بودردا

به آه سرد اويس قرن سوي يثرب

به عشق گرم معاذ جبل سوي مبدا



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

برزخ

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۹:۲۸:۳۷
فايلستان

آنچه مطلوب دل و جان است ابا جان و دلست

ليكن از خود جان آنكه بيخبر بد غافل است

منزل جانان بجان و دل همي جويد دلم

غافل از جانان كه او را در دل و جان منزل است

ميان آب و گل سازد وطن آنجان و دل

منزلش گرچه برون از خطّه آب و گل است

هر كسي دادند با خود اين چنين گنج نهان

ليك هر كس راز خود بر خود طلسمي مشكل است

همه دريا و دريا عين ما بوده ولي

مائي ما در ميان ما و دريا حايل است

چشم دريابين كسي دارد كه غرق بحر شد

ورنه نقش موج بيند هر كه او بر ساحل است

نيست كامل در دو عالم هركه دريا عين اوست

عين دريا هركه شد ميدان كه مرد كامل است

جمله عالم نيست الّا سايهء علم وجود

روي از عالم بگردان زانكه ظل زايل است

سايه بر خورشيد بگزين گر تو مرد عاقلي

سايه بر خورشيد نگزيند كس كو عاقل است

نيست شان آنكه باشد بر صراط مستقيم

ميل كردن جانب چيزي كه مردم مايل است

چون بدانستي كه حق هستي و باطل نيستي است

در پي حق گير و بگذر از هر آنچه باطل است

نقطه توحيد عين جمع و درياي وجود

حاصل است آنرا كه بر خط عدالت واصل است

چيست داني در ميان جان و جانان مغربي

برزخ جامع خط موهوم و حد فاصل است



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

مرثيه

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۹:۲۸:۳۶
فايلستان

خوش آن دلي كه به سر شوق كربلا دارد

هواي تربت سلطان نينوا دارد

خوش آن كه از وطن خويشتن خيال سفر

به سوي روضه فرزند مصطفي دارد

خوش آنكه در همه عمر ميل كرب و بلا

پي زيارت دلبند مرتضي دارد

به تحت قبه آن شاه مستجاب شود

اگركسي طلب حاجت از خدا دارد

به هر ديار بود دردمند بيماري

ز خاك درگه او ديده شفا دارد

برو به كرب و بلا و ببين ز شاه و گدا

به درگه شه دين روي التجا دارد

اگر حيات ابد همچو خضر مي‌طلبي

فرات خاصيت چشمه بقا دارد

به آب كوثر و تسنيم اعتنا نكند

كسي كه در لب شط فرات جا دارد

به زائران خود از ساق عرش شاه شهيد

نظر به جانب هر يك جدا جدا دارد

برو رواق ابوالفضل را ببين كه شرف

هزار مرتبه بر عرش كبريا دارد

ببين چه جاه و جلالي از او نموده به روز

ببين چه روضه و ايوان با صفا دارد

ز زائران برادر نمايد استقبال

ببين چقدر علمدار باوفا دارد

خدا نصيب كند وادي السلام نجف

به هر كه رو به سوي شاه اوليا دارد

برو مقام علي را ببين به شهر نجف

كه خاك درگه او طبع كيميا دارد

اگر كه آرزوي قرب كبريا داري

نظاره كن كه علي روي حق نما دارد

مزار مسلم و هاني به مسجد كوفه

برو ببين كه چه نور و چسان ضيا دارد



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

مرثيه

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۹:۲۸:۳۶
فايلستان

چشمۀ خور در فلك چارمين

سوخت ز داغ دل ام البنين

آه دل پرده نشين حيا

برده دل از عيسي گردون نشين

دامنش از لخت جگر لاله زار

خون دل و ديده روان ز آستين

مرغ دلش زار چه مرغ هزار

داده ز كف چار جوان گزين

اربعه مثل نسور الربي

سدره نشين از غمشان آتشين

كعبۀ توحيد از آن چار تن

يافت زهر ناحيه ركني ركين

قائمۀ عرش از ايشان بپاي

قاعدۀ عدل از آنها متين

نغمۀ داودي بانوي دهر

كرده بسي آب دل آهنين

زهره ز ساز غم او نوحه گر

مويه كنان موي كنان حور عين

ياد ابوالفضل كه سر حلقه بود

بود در آن حلقۀ ماتم نگين

اشكفشان سوخته جان همچو شمع

با غم آن شاهد زيبا قرين

ناله و فرياد جهان سوز او

لرزه در افكنده بعرش برين

كاي قد و بالاي دلآراي تو

در چمن ناز بسي نازنين

غرۀ غراي تو الله نور

نقش نخستين كتاب مبين

طرۀ زيباي تو سرو قدم

غيب مصون در خم او چين چين

همت والاي تو بيرون ز وهم

خلوت ادناي تو در صدر زين

رفتي و از گلشن ياسين برفت

نوگلي از شاخ گل ياسمين

رفتي و رفت از افق معدلت

يكفلكي مبر رخ و مه جبين

كعبه فرو ريخت چه آسيب ديد

ركن يماني ز شمال و يمين

ريخت چه بال و پر آن شاهباز

سوخت ز غم شهپر روح الامين

آه از آن سينۀ سينا مثال

داد ز بيدادي پيكان كين

طور تجلاي الهي شكافت

سر انا الله بخون شد دفين

تير كمانخانۀ بيداد زد

ديدۀ حق بين ترا از كمين

عقل رزين تاب تحمل نداشت

آنچه تو ديدي ز عمود و زين

عاقبت از مشرق زين شد نگون

مهر جهانتاب بروي زمين

خرمن عمرم همه بر باد شد

ميوۀ دل طعمۀ هر خوشه چين

صبح من و شام غريبان سياه

روز من امروز چه روز پسين

چار جوان بود مرا دلفروز

و اليوم أصبحت و لا من بنين

لا خير في الحياه من بعدهم

فكلهم أمسي صريعاً طعين

خون بشو ايدل كه جگرگوشگان

قد واصلو الموت بقطع الوتين

نام جوان مادر گيتي مبر

تذكريني بليوث العرين

چونكه دگر نيست جواني مرا

لا تدعوني ويك ام البنين

مفتقر از نالۀ بانوي دهر

عالميان تا بقيامت غمين



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

مرثيه

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۹:۲۸:۳۵
فايلستان

شيرخوار اصغر من يا ولدي يا ولدي

نورچشم تر من يا ولدي يا ولدي

غنچه اهل تو از سوز عطش گشته كبود

حرمله بر لب عطشان تو رحمي ننمود

رگ خون در عوض شير بحلق تو گشود

نوگل احمر من يا ولدي يا ولدي

نالهٔ بي كسيم چونكه رسيدت بر گوش

بهر زاري من زار كشيدي تو خروش

گل پژمرده من يا ولدي يا ولدي

غرقه در خون ز لب خشك تو گرديده دلش

نوگل نورس من يا ولدي ياولدي

بود اميدم كه هم آواي بمادر باشي

مونس و همدم و همراز بخواهر باشي

شمع محفل شب دامادي اكبر باشي

اي ز جان بهتر من يا ولدي يا ولدي

گل نشكفته من از چه شدي خارخسان

از چه رو رفته اي اي طاهر من سوي جنان

از غمت مادرزارت كشد از سينه فغان

مرغ بي بال و پر من ياولدي يا ولدي

نوك تير ستم حرمله كردت سيراب

شده دل مادر محزون تو از غصه كباب

خواهران تو همه در غم تو ديده پرآب

اي يگانه گهر من يا ولدي يا ولدي

يوسف من شده از هجر تو مادر محزون

چون ببينم بدن نازكت آغشته بخون

كنم از اشك بصر دشت بلا را جيحون

اي تو نور بصر من ياولدي يا ولدي



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

مرثيه

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۹:۲۸:۳۴
فايلستان

فلك ز كشتن اكبر فزوده داغم را

نموده كور اگر آسمان چراغم را

مرا رسان ز براي خدا به بالينش

كه وقت مرگ ببندم دو چشم حق‌بينش

به سوي خيمه رسانم قد رسايش را

كشم ز مهر سوي قبله دست و پايش را

رسيد وقت ز فاق يگانه فرزندم

به خيمه حجله شادي براي او بندم

نموده است ز خون گلو خضابش را

به حجله رفته ببوسد دو دست بابش را

ز بس كه واقعه كربلا غم‌انگيز است

هميشه ديده  ز غصه خونريز است



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

آيات

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۹:۲۸:۳۴
فايلستان

كسي كه سرّ او معدن راز بود، و دل او در در قبضه ناز بود، و بر پيشاني او نشان اقبال بود، و در ديده يقينش نور اعتبار افعال ذي الجلال بود، از اسرار و رموز اين كلمات درين آيات آگاهي دارد، و واقف بر اين احوال بود.



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

گور

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۹:۲۸:۳۳
فايلستان

اي خواجه ز فكر گورغم مي بايد

اندر دل و ديده سوز و نم مي بايد

صد وقت براي كار دنيا داري

يك وقت به فكر گور هم مي بايد



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

آستان

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۹:۲۸:۳۲
فايلستان

خرابات آشيان ملك جان است

خرابات آستان لامكان است



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
فايلستان
مركز دانلود فايل
نام و نام خانوادگی :
ایمیل:
عنوان پیغام:
پیغام :
تمامی حقوق این وب سایت متعلق به فايلستان است. || طراح قالب avazak.ir