مرثيه
خيز اي مير علمدار نگر خوارشدم
بيتاب دركف قوم ستمكار گرفتارشدم
بيكس و يار در اين دشت ستم زار شدم
سيل خون ريزد هر لحظه ز مژگانم اخي
اي ابوالفضل ايا ماه درخشانم اخي
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
خيز اي مير علمدار نگر خوارشدم
بيتاب دركف قوم ستمكار گرفتارشدم
بيكس و يار در اين دشت ستم زار شدم
سيل خون ريزد هر لحظه ز مژگانم اخي
اي ابوالفضل ايا ماه درخشانم اخي
تا تو بودي پسه خصم بدل داشت هراس
خيز از جاي نگويند گروه نشناس
كشته گرديده ز شمشير مخالف عباس
برنعش تو بين ديده گريانم اخي
اي ابوالفضل ايا ماه درخشانم اخي
يك جهان دشمن و من يك تن طفلان
كودكان تشنه هم منتظرند از پي آب
تو بخون خفته چه دلها ز عطش گشته كباب
سوخته ز آتش طفلان سرو سامان اخي
اي ابوالفضل ايا ماه درخشانم اخي
خيزاي جان برادر تو علي را بردار
ياريم ساز در اين معركه شيرشكار
چكنم يك تنه با اين پس كفر شعار
ديده كن بازنگردر كف عدوانم اخي
اي ابوالفضل ايا ماه درخشانم اخي
در مرثيه حضرت ابوالفضل
اي ابوالفضل ايا ماه درخشانم اخي
غم قتل تو چنان كرده پريشانم اخي
عجب فلك شعبده نموده با تو اخي
كشاند از مكه ات الي بدين سو،ا خي
چنان بكام تو زد زمانه وارو اخي
بسوخت از داغ تو، شرارم ياحسين
خيز نگر چشم ترم يا حسين
مگر نه جدت ترا حسين مني بخوان
زشرره جان خود بكوچكي پروراند
مگر شها نيستي، برادرم ياحسين
خيزنگر چشم ترم يا حسين
تو آن حسين نيستي كه جبرئيل امين
ببرد قنداقه ات بساق عرش بر لبين
بنزد جدت بدي ،تومحترم يا حسين
خيز نگر چشم ترم يا حسين
تو آن حسين نيستي ز بهر يك تارمو
چه شد جدا از سرت ، زشانه اي ماه رو
مادر زارت نمود، ز غصه دل را رفو
چه بي فغانها كشيد، مادرم يا حسين
خيز نگر چشم ترم يا حسين
ايمه گردون نشين ، از چه مكان در زمين
نمودي اي گلعزار، شدي بخواري قرين
مقام قربت چه شد، چرا شدي اين چنين
فتاده پاره پاره، برابرم يا حسين
خيز نگر چشم ترم يا حسين