كاشف كرب الحسين
هركه به دردي به غمي شد دچار
گويد اگر يك صد و سي و سه بار
اي علم افراشته در عالمين
اكشف يا كاشف كرب الحسين
از كرم و لطف جوابش دهي
تشنه اگر آمده آبش دهي
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
هركه به دردي به غمي شد دچار
گويد اگر يك صد و سي و سه بار
اي علم افراشته در عالمين
اكشف يا كاشف كرب الحسين
از كرم و لطف جوابش دهي
تشنه اگر آمده آبش دهي
اي حرمت قبله حاجات ما
ياد تو تسبيح مناجات ما
تاج شهيدان همه عالمي
دست علي، ماه بني هاشمي
عم امام و أخ و إبن الإمام
حضرت عباس (عليه السلام)
مكتب تو مكتب عشق و وفاست
درس الفباي تو صدق و صفاست
آب فرات از ادب توست مات
موج زند اشك به چشم فرات
امشب شب ميلاد علمدار حسين است
ميلاد علمدار وفادار حسين است
گر بود علي محرم اسرار محمد
عباسِ علي محرم اسرار حسين است
فقتله قال الحسين بن الفضل رحمه الله ذكر الله الشرور فى هذه السورة ثم ختمها بالحسد ليظهر انه أخبث الطبائع كما قال ابن عباس رضى الله عنهما.
اگر در عالم از حسد بدتر بودى
ختم اين سوره بدان كردى
حسد آتشى دان كه چون بر فروخت
حسود لعين را همان لحظه سوخت
گرفتم بصورت همه دين شوى
حسد كى گذارد كه حق بين شوى
حديث امام صادق عليه السلام كه قرآن را مشتمل بر عبارت و اشارت و لطايف و حقايق مي داند؛عبارت (لفظ ) براي عموم ، اشارت براي خاصّان ، لطايف براي اوليا و حقايق براي انبياست.
آستين بر روى و نقشى در ميان افكنده اى
خويشتن پنهان و شورى در جهان افكنده اى
همچنان در غنچه اى و آشوب استيلاى عشق
در نهاد بلبل فريادخوان افكنده اى
هر يكى ناديده از رويت نشانى مى دهد
پرده بردار اى كه خلقى در گمان افكنده اى
هيچ نقاشت نمى بيند كه نقشى بركند
وانكه ديد از حيرتش كلك از بنان افكنده اى
اين دريغم مى كشد كافكنده اى اوصاف خويش
در زبان عام و خاصان را زيان افكنده اى
نفس را منزلت لوح است و عقل را منزلت قلم كه قلم بر لوح مطلع باشد چنانكه عقل بر نفس.
از اصطلاحات فلسفي «عقل و عاقل و معقول » گاهي به «دانش و داننده و دانسته » تعبير مي كند به لفظ دانش (عقل يا علم ) «نخواهيم جز روشني و پيدايي و وجود چيزها» و به «داننده نخواهيم جز علّت و سبب روشني و پيدايي چيزها» و «به روشني و پيدايي نخواهيم مگر تمامي وجود چيز»؛ پس وجود تام حقيقي هر چيزصورت علمي و صورت معقول آن است . امّا «به بي دانشي نخواهيم مگر پنهاني و پوشيدگي وجود چيزها... و پيدايي و پنهاني چيزها مردم را در خود بُوَد و به لفظِ خود، نفس خواهيم در اين موضوع كه چيزها در نفس مردم يا پيدا يا پنهان باشند» . بنابراين ، نفس انسان معيار پوشيدگي و روشني اشياء است . «حيّز و معدن پوشيدگي جهان جسماني است و آن را عالم جزوي خوانند و حيّز و معدن پيدايي جهان نفساني و خرد است و آن را عالم كلّي خوانند» .