يا رب
از دوري راه تا بكي آه كني
منزل نشناسي و همين آه كني
يا رب چه شود كه بر سر هستي
يك گام نهي و قصه كوتاه كني
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
از دوري راه تا بكي آه كني
منزل نشناسي و همين آه كني
يا رب چه شود كه بر سر هستي
يك گام نهي و قصه كوتاه كني
اي ماه گرفته روي آن ماه دريغ
آن ماه بود برنج اي ماه دريغ
گر آه و دريغ گفتنم سود بُدي
صد بار بگفتمي كه صد آه دريغ
ديده حق بين نگردد روزي هر خودپرست
ورنه خرمن هاي عالم جمله از يك دانه است
حاصلش از رزق غير از گردش بيهوده نيست
آسيا هر چند مستغرق در آب و دانه است
مطلب از سير گلستان تنگدل گرديدن است
ورنه باغ دلگشاي ما درون خانه است
خواهد از نقش به نقاش رسانيد مرا
اتحادي كه در آئينه حق بين من است
بحر از پنجه مرجان نپذيرد آرام
ناصح از ساده دلي در پي تسكين من است
براي موفقيت در هر كاري ، بايد ابتدا تصوير واضحي از نقشهٔ كار داشته باشي، آن گاه همانطور كه در باد شديد، نخ بادبادك را محكم نگه مي داري بايد هدفت را هم به همان محكمي نگه داري.
صاحب علم لدني را چه حاجت خط و لفظ
صفحه دل مصحف است آن را كه قرآن را از بر است
نيست به قصد جلالت تو رسيدن
حضرت جبرييل را مجال پريدن
راه تو رفتن خوش است و روي تو ديدن
در شجر از جلوه تو گاه بريدن
طره سنبل ز تاب جعد تو پرچين
شوي تو گشاده ديده حق بين
روي شقايق ز جام شوق تو رنگين
معني توحيد توست لطف رياحين
اي گشته تو را صفات، مانع از ذات
از ذات فرو نمان به اميد صفات
چندم پرسي كز چه جهت روزي توست
با آنكه خداست رازق از كل جهات
يك حرف مگو اگر هزارت سخن است
از خود مشنو اگر چه در عدن است
بگذر ز دو كون و.هيچ در هيچ مپيچ
بر خويشتن مپيچ اگر چه بار كفن است