درد
تو را چه غم كه به درد تو مبتلايي هست؟
مراست غم كه ندانسته اي وفايي هست
به آفتاب چرا تيغ مطلعم نكشد
مرا كه در نظر، ابروي دلگشايي هست
چه بسته اي ره پيغام، محرمان چو شدند
كبوتر حرمي، قاصد صبايي هست
به ديده، از مژه گلگون تر است هر خارش
به راه كوي تو، رند برهنه پايي هست
سماع خاطر شوريدگان به مطرب نيست
به وادي اي كه منم، ناله ي درايي هست
خراب مي كند آخر ز سيل گريه مرا
ميانه ي من و دل، طرفه ماجرايي هست
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]