وبلاگ رایگان دانلود فیلم و سریال رایگان ساخت وبلاگ رایگان
حذف در پنل کاربری [X]
فايلستان

ابزار وبمستر

مرگ

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۹:۴۰:۵۹
فايلستان

مرگ تولد بزرگ‌تر از تولد اوليه انسان است، و اين جوهر مدبّرِ متصرف در ماده به جهت ذات نوراني خود به حدّ طاقت بشري بر تمامي حقايق عالَم هستي توان آگاهي دارد و خلاصۀ نظام هستي و بزرگ‌ترين لذّت نفس را رهايي از ظلمات جهل و شقاوت و وصول به انوار مجرّده و شهود حق مي‌داند.



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

نور الأنوار

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۹:۴۰:۵۹
فايلستان

از نور مجرد يا نور الأنوار، دو نوع نور ساطع مي‌شود. انوار اسپهبديۀ مدبره و انوار قاهره؛ انوار اسپهبديه در نفوس انساني و فلكي متجلّي مي‌شوند كه نمود آنها در عالَم نفس، عالم صُِور، عالَم مثال و عالَم ماده پديدار مي‌شود. انوار قاهره نيز طول و عرضي دارند كه در شق طولي آن كه به نور برين هم از آن تعبير مي‌شود رابطه عِلّي و معلولي، تقدم و تأخر معنا پيدا مي‌كند و عرضي هم در عقول عرضيه، ارباب انواع، ربّ نوع، مُثُل افلاطوني نماد و نمود دارد.



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

دخان

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۹:۴۰:۵۸
فايلستان

 «ثُمَّ اسْتَوى‌ إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ».  پس، تعبير به «دخان» فرموده، با آنكه افلاك و فلكيّات، اجسامى هستند بسيطه و نوريّه، خالى از صفات عنصريّه، كما اشار اليه فى قوله، عزّ من قائل: «وَ جَعَلْنَا السَّماءَ سَقْفاً مَحْفُوظاً» و ايضا: «وَ بَنَيْنافَوْقَكُمْ سَبْعاً شِداداً» ، و غير ذلك، از آيات، در تعظيم سماوات، به اين جهت كه مانند روح بخارى دخانى «انسان صغير» است كه حياتش به او انجام‌پذير است.



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

حركت فلك الافلاك

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۹:۴۰:۵۸
فايلستان

چيزى كه حاصل از حركت فلك الافلاك است، منتها در طبيعت متصرّم بودن خصوصيت دارد، بدين معنى كه از آن چيزى منعدم و جزئى موجود مى‌شود. نمونه اين در غير عالم طبيعت در عالم دهر است كه از تصرّم و خصوصيات طبيعت عارى شده و روح اين زمان است؛ چنانكه آن فرد برزخى انسان، روح افراد طبيعت بوده و افراد طبيعت در عرض هم قرار گرفته و آن فرد برزخى به واسطه اكمليت در آنهاست و به واسطه او بر افراد ارضيه افاضه مى‌گردد.



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

فلك

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۹:۴۰:۵۶
فايلستان

اى مه بر آمدى و تابان گشتى‌

گرد فلك خويش خرامان گشتى‌

چون دانستى برابر جان گشتى‌

ناگاه فرو شدى و پنهان گشتى‌



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

آينه

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۹:۴۰:۵۴
فايلستان

روي تو خوش مي‌نمايد آينه ما

كآينه پاكيزه است و روي تو زيبا

چون مي روشن در آبگينه صافي

خوي جميل از جمال روي تو پيدا

هر كه دمي با تو بود يا قدمي رفت

از تو نباشد به هيچ روي شكيبا

صيد بيابان سر از كمند بپيچد

ما همه پيچيده در كمند تو عمدا

طاير مسكين كه مهر بست به جايي

گر بكشندش نمي‌رود به دگر جا

غيرتم آيد شكايت از تو به هر كس

درد احبا نمي‌برم به اطبا

برخي جانت شوم كه شمع افق را

پيش بميرد چراغدان ثريا

گر تو شكرخنده آستين نفشاني

هر مگسي طوطيي شوند شكرخا

لعبت شيرين اگر ترش ننشيند

مدعيانش طمع كنند به حلوا



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

آينه

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۹:۴۰:۵۴
فايلستان

هر كه در اين خاك عداوت فن است

خاك شود آخر اگر آهن است

آينه هر چند بود صاف دل

زنگ برآرد چو بماند به گل

بگذر ازين خاك و گل عمر كاه

چند كني آيينه دل سياه

خيز و صفايي بده آيينه را

زو بزدا ظلمت ديرينه را

آينه كز زنگ شده تيره رنگ

مالش خاكستر از او برده رنگ

آتشي از فقر و غنا برفروز

هر چه بيايي ز علايق بسوز

زان كف خاكستري آور به كف

زنگ از آن آينه كن برطرف

تا چو نظر جانب او افكني

ديده شود هر چه بود ديدني

آه كه آيينه به زنگ اندر است

هر نفسش تيرگي ديگر است

بر همه روشن بود آيينه وار

كز نفس آيينه رود در غبار

آينهٔ دل كه پر از نور باد

از نفس تيره دلان دور باد

زنگ و غباري چو شود حايلش

رفع نمايد دم صاحب دلش

چرخ نگر كز نفس جان فزا

ز آينه خور شده ظلمت زدا

هر نفسي را نبود اين اثر

مي‌وزد اين باد ز باغ دگر

كي به همه عمر دم ما كند

آنچه به يك دم دم عيسا كند

روح فزايد دم روح الهي

با نفس روح كند همرهي



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

آينه

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۹:۴۰:۵۳
فايلستان

اي آينه را داده جلا صورت تو

يك آينه كس نديد بي صورت تو

ني ني كه ز لطف در همه آينه‌ها

خود آمده‌اي به ديدن صورت تو



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

آينه

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۹:۴۰:۵۳
فايلستان

يافت آيينه زنگيى در راه‌

و اندرو روى خويش كرد نگاه‌

بينى پخچ ديد و دو لب زشت‌

چشمى از آتش و رخى زانگشت‌

چون برو عيبش آينه ننهفت‌

بر زمينش زد آن زمان و بگفت‌

كان كه اين زشت را خداوندست‌

بهر زشتيش را بيفكندست‌

گر چو من پرنگار بودى اين‌

كى در اين راه خوار بودى اين‌

بى‌كسى او ز زشت خويى اوست‌

ذلّ او از سياه رويى اوست‌



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

آينه

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۹:۴۰:۵۲
فايلستان

يك نفر عرب بيابان نشين كه چهره‌اى زشت داشت، آيينه‌اى پيدا كرد. همين كه خود را در آن ديد (به جاى اين كه به زشتى خود اعتراف كند) آيينه را زشت دانست و آن را پرت كرد و گفت صاحبت حق داشته خود را از شر تو راحت كند! عربى بيابان نشين چشمش به آيينه‌اى كه در زباله‌دان بود افتاد. چهره خود را در آن ديد. اما به سبب زشتى تصوير (به جاى اين كه خود را علت زشتى بداند، از آيينه) به خشم آمد و پرتش كرد و گفت اگر خيرى در تو بود اين چنين تو را به زباله دانى نمى‌انداختند!



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
فايلستان
مركز دانلود فايل
نام و نام خانوادگی :
ایمیل:
عنوان پیغام:
پیغام :
تمامی حقوق این وب سایت متعلق به فايلستان است. || طراح قالب avazak.ir