وبلاگ رایگان دانلود فیلم و سریال رایگان ساخت وبلاگ رایگان
حذف در پنل کاربری [X]
فايلستان

ابزار وبمستر

سرنوشت

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۸:۵۷:۲۹
فايلستان

غم آتشين عذاران نه چنان برشت ما را

كه ز خاك بردماند نفس بهشت ما را

به نيازمندي ما چو نداشت حسن حاجت

به دو دست نازپرور ز چه مي سرشت ما را؟

ز نسيم بي نيازي چو به باد داد آخر

به هزار اميدواري ز چه روي كشت ما را؟

نه به كار دسته گل، نه به كار گوهر آمد

فلك اين قدر به دقت به چه كار رشت ما را؟

نه چنان دو چشم ما را غم عشق سير دارد

كه به فكر نعمت خود فكند بهشت ما را

به ثبات نقش هستي چه نهيم دل ز غفلت؟

كه سخن نگار قدرت به زمين نوشت ما را

شود آن زمان تسلي دل ما ز خاكساري

كه به پاي خم سرآيد حركت چو خشت ما را

تو ز كودكي مقيد شده اي به خاكبازي

نبود به چشم حق بين حرم و كنشت ما را

ز نهال بي بر ما به عدم چه فتنه سر زد؟

كه نهاد اره بر سر خط سرنوشت ما را

 



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

معاني

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۸:۵۷:۲۹
فايلستان

وجد بال شاهباز جان ز هم وا كردن است

پايكوبي زندگي را در ته پا كردن است

جوش بيتابي زدن در آتش وجد و سماع

شيره جان را ز درد تن مصفا كردن است

محمل جان را به منزل بي قراري مي برد

بادبان كشتي دل دست بالا كردن است

در طريق عشق سستي سنگ راه سالك است

ساحل اين بحر خونين دل به دريا كردن است

مذهب و مشرب به هم آميختن چون عارفان

در فضاي مهره گل، سير صحرا كردن است

صرف دنيا كردن اوقات عزيز خويش را

ماه كنعان را به سيم قلب سودا كردن است

هيچ كاري برنمي آيد ز پاي آهنين

قطع راه عشق در قطع تمنا كردن است

در هواي سيم و زر دل را پريشان ساختن

بهر كاغذ باد، مصحف را مجزا كردن است

سير بازيگاه عالم طفل طبعان مي كنند

چشم حق بين را چه پرواي تماشا كردن است؟

پي به كنه خويش بردن كار هر بي ظرف نيست

خودشناسي بحر را در قطره پيدا كردن است

مرگ از قطع تعلق ناگوار طبعهاست

فقر زهر نيستي بر خود گوارا كردن است

خودپسندي در به روي خود برآوردن بود

بيخودي پيش از سفر خود را مهيا كردن است

جمع كردن از پريشاني حواس خويش را

از پي صيد معاني دام پيدا كردن است

تا درين ماتم سرا چون گل نظر وا كرده ايم

عشرت ما خنده بر اوضاع دنيا كردن است



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

افسانه

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۸:۵۷:۲۸
فايلستان

اين كه روزي بي تردد مي رسد افسانه است

پنجه كوشش كليد رزق را دندانه است

با هزاران عقده مشكل درين بستان چو سرو

دست را بر هم نهادن سخت بي دردانه است

هيچ كس در پايه خود نيست كمتر از كسي

گنج دارد زير پر تا جغد در ويرانه است

غفلت ارباب دولت را سبب در كار نيست

در بهاران خوابها مستغني از افسانه است

گفتگو با جاهلان بي ادب از عقل نيست

هر كه مي گردد طرف با كودكان، ديوانه است

زود گردون كامجويان را ز سر وا مي كند

چون فضول افتاد مهمان، بار صاحبخانه است

روي شرم آلود از خود آب برمي آورد

باده گلرنگ اينجا شبنم بيگانه است

ديده حق بين نگردد روزي هر خودپرست

ورنه خرمن هاي عالم جمله از يك دانه است

حاصلش از رزق غير از گردش بيهوده نيست

آسيا هر چند مستغرق در آب و دانه است

مطلب از سير گلستان تنگدل گرديدن است

ورنه باغ دلگشاي ما درون خانه است

در گلستاني كه ميراب است چشم بلبلان

باغبان بيكارتر از سبزه بيگانه است

كار ما از پنجه تدبير مي گردد گره

گر چه اميد گشايش زلف را از شانه است



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

برگ خزان

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۸:۵۷:۲۷
فايلستان

لاله ها از پرتو رخسار او گلگون شدند

سروها از نسبت بالاي او موزون شدند

خنده بر خميازه صبح قيامت مي زنند

مي پرستاني كه محو آن لب ميگون شدند

خرده بيناني كه در دامان دل آويختند

چون سويدا مركز پرگار نه گردون شدند

سير چشماني كه بوي آدميت داشتند

قانع از جنت به آن رخسار گندم گون شدند

خاكساران در هواي نيستي چون گردباد

جلوه اي كردند و آخر محو در هامون شدند

در بهار حشر چون برگ خزان باشند زرد

چهره هايي كز شراب بيغمي گلگون شدند

نظم عالم شد حجاب ديده حق بين خلق

يكقلم از خوبي خط غافل از مضمون شدند

زرپرستاني كه تن دادند زير بار حرص

از گراني زنده زير خاك چون قارون شدند

حكمت اندوزان عالم از خرابات جهان

قانع از مسكن به يك خم همچون افلاطون شدند

در فضاي لامكان اكنون سراسر مي روند

بيقراراني كه سنگ شيشه گردون شدند

رتبه ديوانگي را نسبتي با عقل نيست

آهوان خوش گردن از نظاره مجنون شدند



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

روزگار

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۸:۵۷:۲۷
فايلستان

به زهر چشم بتوان كشت دشمن را چوكار افتد

نمي خواهم كه چشم من به چشم روزگار افتد

ازان رخسار شبنم خيز چون گل پرده يك سو كن

كه چون برگ خزان بلبل به خاك از شاخسار افتد

ز زخم من به رعنايي مثل شد تيغ خونخوارش

كند اندام پيدا آب چون در جويبار افتد

تمام شب نظر بازي كند بادام زلف خود

نديدم هيچ صيادي چنين عاشق شكار افتد

هجوم زاغ خواهد نخل ماتم كرد سروش را

به فكر عندليبان اين چنين گر نوبهار افتد

ندارد از شكست خلق پروا ديده حق بين

كه كشتي بي خطر باشد چو دريا بيكنار افتد



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

سوخته

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۸:۵۷:۲۶
فايلستان

نفس سوخته شمع سر بالين من است

مهر خاموشي من جام جهان بين من است

تيغ چون بيد ز جان سختي من مي لرزد

موج بي بال وپر از لنگر تمكين من است

بر دلم گرد يتيمي چو گهر نيست گران

عشرت روي زمين در دل غمگين من است

لنگر از خويش سرانجام دهد كشتي من

پله خواب، گران از دل سنگين من است

حسن از تربيت عشق شود عالمسوز

سرخي روي گل از نغمه رنگين من است

خواهد از نقش به نقاش رسانيد مرا

اتحادي كه در آيينه حق بين من است

بحر از پنجه مرجان نپذيرد آرام

ناصح از ساده دلي در پي تسكين من است
 



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

باغ جنت

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۸:۵۷:۲۵
فايلستان

به چشم كم مبين در قامت خم گشته پيران

كز اين پشت كمان كار دم شمشير مي آيد

نپردازد به سير باغ جنت، ديده حق بين

كه مهمان از سر خوان كريمان سير مي آيد

نباشد حسن از حال گرفتاران خود غافل

كه از خلخال ليلي ناله زنجير مي آيد

چه صورت دارد از بيهوده گردي منع من كردن؟

كه عكس من برون زآيينه تصوير مي آيد

نشد باز از دم گرم بهاران عقده از كارم

چه كار از بر گريز ناخن تدبير مي آيد؟

به حيراني توان شد كامياب از چهره خوبان

كه حفظ صورت از آيينه تصوير مي آيد

نگردد تيرباران ملامت سنگ راه من

نيستان كي برون از عهده اين شير مي آيد

مدان از سخت جاني گر نمردم در فراق تو

كه جان از ناتواني بر لب من دير مي آيد

زكويش چون برون آيم، كه سيلاب سبك جولان

به دشواري برون زان خاك دامنگير مي آيد



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

ديده

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۸:۵۷:۲۴
فايلستان

فتح و ظفر ز خودشكني زير دست ماست

چون زلف و خط، درستي ما در شكست ماست

آشوب عالميم ز هر مصرعي چو زلف

سر رشته تپيدن دلها به دست ماست

باطل حجاب ديده حق بين نمي شود

دنيا بهشت در نظر حق پرست ماست

خمخانه شد تهي و نداديم نم برون

منصور، داغ حوصله ديرمست ماست

گنجينه دار گوهر درياي رحمتيم

چون ابر، چشم پاك صدفها به دست ماست



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

ديوار

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۸:۵۷:۲۴
فايلستان

در بغل آينه را تنگ چو زنگار كشد

مي توان گفت كه بويي ز محبت برده است

نازگل هر كه ز خار سر ديوار كشد

نيست با دير و حرم مردم حق بين را كار

كور در جستن در، دست به ديوار كشد



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

سراب

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۸:۵۷:۲۳
فايلستان

جلوه موج سراب است جهان در نظرش

چشم حق بين كسي را كه ز باطل بستند

در جنت نگشايند به رويش فردا

بر رخ هركه درين نشأه در دل بستند

شكوه اهل دل از عشق ندارد انجام

چون ننالد جرسي را كه به محمل بستند؟

نشود پنجه تدبير عنانگير قضا

خار و خس كي ره امواج به ساحل بستند؟



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
فايلستان
مركز دانلود فايل
نام و نام خانوادگی :
ایمیل:
عنوان پیغام:
پیغام :
تمامی حقوق این وب سایت متعلق به فايلستان است. || طراح قالب avazak.ir