مرثيه
هيچ داني چه مكاني تو مكان ساخته
پاي با چكمه سر سينه من تاخته
من نداني به ثريا شرر انداخته
ظالم اين مخزن اسرار خدا هست خدا
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
هيچ داني چه مكاني تو مكان ساخته
پاي با چكمه سر سينه من تاخته
من نداني به ثريا شرر انداخته
ظالم اين مخزن اسرار خدا هست خدا
اي پدر گردم فداي اين تن صد پاره تو
بين پدرجان دختر بي ياور و بي يار تو
گو چه شد بابا سرت كو صفحه گلزار تو
كاين چنين افتادهٔ بي سر تو شاه جهان
در سر نعش پدر گفتا سكينه بافغان
خيز بنگر حال زارم اي شه در خون طپان
آخر اي ظالم بي دين جگرم خون كردي
هر دو دستان من از بند بيرون كردي
ز اين عزا غم بدل فاطمه افزون كردي
عاصي زار كند خاك دو عالم ير سر
ساربان من پسر فاطمه ام اي كافر
خنجرت مي نبرد خنجرم اي شمر دغا
شرم آهن كند از بوسه كه فر الوراء
پي به پيچان و سرم را تو جداكن ز قفا
عاصيا نظم تو خون كرد دل خيرالنساء
عون چه شد جعفر بييار كو
قاسم بيمونس و غمخوار كو
حضرت عباس علمدار كو
كو علي اكبر فرخ لقا
كرب و بلا نور دو عينم كجاست
سيد مظلوم حسينم كجاست
شرم بنما ز خدا قطع مكن دست مرا
ظالم از بهر چه سازي تو جدا شست مرا
من كه اندر ره حق نيستي و هست مرا
داده ام روز ازل بهر وفاي داور
سيل غم حمله چنان كرد كه آب از سر رفت
نوجوان اكبر رفت
خشك لب با دل تفتيده و چشم تر رفت
روح پيغمبر رفت
گلشن آل نبي ز آتش بيداد بسوخت
سرو آزاد بسوخت
چمن فاستقم از باد فنا يكسر رفت
نه كه برگ و بر رفت
نخلۀ طور ز سوز عطش از پا افتاد
شاخ طوبي افتاد
دود آه دل شه تا فلك اخضر رفت
وز فلك برتر رفت
يك فلك ماه نمود از افق حسن غروب
آه از آن طلعت خوب
تيره شد روي دو گيتي چو مه انور رفت
چشمۀ خاور رفت
يك چمن سرو شد از تيشۀ بيداد قلم
از گلستان قدم
تا قد و قامت رعناي علي اكبر رفت
نخل شكر بر رفت
دره التاج نبوت چه عقيق گلگون
شده غلطان در خون
تا ز شهزادۀ آزاد سر و افسر رفت
از دم خنجر رفت
شاه را نالۀ شهزاده چه آمد در گوش
شد در افغان و خروش
پير كنعان بسر پور روان پرور رفت
جانش از پيكر رفت
يوسفي ديد ز سر پنجۀ گرگان صد چاك
كز سمك تا بسماك
نالۀ وا ولدا زان شه گردون فرّ رفت
تا در داور رفت
عندليبانه بر آن غنچۀ خندان بگريست
چون بخونش نگريست
گفت ما را بجگر آنچه ترا بر سر رفت
بلكه افزون تر رفت
اي گل گلشن توحيد نهال اميد
بتو آخر چه رسيد
بوستان خرم و سبز است و گل احمر رفت
نو نهال تر رفت
اي دهان تو روانبخش دو صد خضر و مسيح
كه شدي تشنه ذبيح
آب تو از لب شمشير و دم خنجر رفت
كه بر آن خنجر رفت
نوجوانا قد سرو تو زمين گيرم كرد
غم تو پيرم كرد
تو برفتي و بيكباره دل و دلبر رفت
جان و جان پرور رفت
بي فروغ رخت اي شمع جهان افروزم
تيره چون شب روزم
روشني بخش دل و ديدۀ من ديگر رفت
تا دم محشر رفت
كوكب بخت من از اوج سعادت افتاد
رفت اقبال بباد
وه چه زود از نظرم آن حسن المنظر رفت
آن بلند اختر رفت
اي جوان مرگ من و حسرت دامادي تو
غم ناشادي تو
آرزوها همه با جان من از تن در رفت
نا مراد اكبر رفت
واي بر حال دل غم زدۀ ليلي باد
كه نديدت داماد
خبرت هست چها بر سر اين مادر رفت
بي پسر آخر رفت
سر به صحرا زده ليلي ز غمت اي مجنون
با دلي غرقه به خون
تا بشام غم از اين دشت بلا يكسر رفت
بي سر و سرور رفت
خاك غم بر سر دنيا كه وفا با تو نكرد
جز جفا با تو نكرد
خرمن عمر گرانمايه به يك صرصر رفت
يك جهان اكبر رفت
گفت مسلم احبر تو با خاتم پيغمبران
اي حزين ناتوان
روز محشر شافعت در عهد اين پيمان منم
از سر احسان منم
نيري از مدح مسلم كي فرو بندد ز جان
در رديف شيعيان
گويد اندر ماتمت با ديده گريان منم
با چنين عصيان منم
بگوبادصبابرخاصي آل عباامشب
سلامي نزد او از مسلم بي اخي امشب
پيام من رسان و شرح حال كوفيان برگو
كه اين امت شكستند شيشه غهدووفاامشب
همين مردم كه بوسيدند اول دست مسلم را
نمايند سنگ باران ازسرهر بام ها امشب
چگويم ازغريبي رفت طفلان و شدم تنها
به خود نامم ويا بركودكان بينواامشب
چه سازم بارهانيمه شب زارو سرگردان
نهم سربرسرديوارها من آشنا امشب
صبا برگوحسين راالامان زين خلق بي ايمان
گرفتارم بدام كوفيان بي حيا امشب
ميا دركوفه اي جان پسرعم هرچه مي تواني
كه دارم يك دلي پرخون از اين قوم دغا امشب
اگرآئي بكوفه اكبر از ليلاجداگردد
منم از طفلهاي خويشتن گشته جدا امشب
خوش آن دلي كه به سر شوق كربلا دارد
هواي تربت سلطان نينوا دارد
خوش آن كه از وطن خويشتن خيال سفر
به سوي روضه فرزند مصطفي دارد
خوش آنكه در همه عمر ميل كرب و بلا
پي زيارت دلبند مرتضي دارد
به تحت قبه آن شاه مستجاب شود
اگركسي طلب حاجت از خدا دارد
به هر ديار بود دردمند بيماري
ز خاك درگه او ديده شفا دارد
برو به كرب و بلا و ببين ز شاه و گدا
به درگه شه دين روي التجا دارد
اگر حيات ابد همچو خضر ميطلبي
فرات خاصيت چشمه بقا دارد
به آب كوثر و تسنيم اعتنا نكند
كسي كه در لب شط فرات جا دارد
به زائران خود از ساق عرش شاه شهيد
نظر به جانب هر يك جدا جدا دارد
برو رواق ابوالفضل را ببين كه شرف
هزار مرتبه بر عرش كبريا دارد
ببين چه جاه و جلالي از او نموده به روز
ببين چه روضه و ايوان با صفا دارد
ز زائران برادر نمايد استقبال
ببين چقدر علمدار باوفا دارد
خدا نصيب كند وادي السلام نجف
به هر كه رو به سوي شاه اوليا دارد
برو مقام علي را ببين به شهر نجف
كه خاك درگه او طبع كيميا دارد
اگر كه آرزوي قرب كبريا داري
نظاره كن كه علي روي حق نما دارد
مزار مسلم و هاني به مسجد كوفه
برو ببين كه چه نور و چسان ضيا دارد