مور
مورچهٔ خط تو، كرد چو موري مرا
كي كند اي مشك مو مور تو چندين جفا
روي تو با موي و خط مور و سليمان به هم
موي تو هندو لقب مور تو طوطي لقا
چون به بر مه رسيد مورچه بر روي تو
گر رسن مه بديد مورچه موي تو را
ماه از آن موي زلف تيره شود همچو مور
مشك از آن مور شب موي برد بر خطا
موي ميانم چو مور لاجرم اندر هوات
يك يك مويم چو مور بست كمر بر وفا
سستتر از موي مور نيستمي گر ز تو
با سر مويي رسيد با بر موري به ما
ز آرزوي موي تو هست مرا حرص مور
موي بدين مور ده تا برهد از بلا
چبود اگر موي تو در كف موري فتد
موي به من ده كه نيست قوت موري مرا
گر من چون مور را دست به مويت رسيد
مور كنم پيل را موي كشان در هوا
موي تو اين مور را قوت پيلي دهد
مور ضعيف توام موي به من كن رها
كرد دلم موي تو تنگتر از چشم مور
كور شود چشم مور موي تواش در قفا
سر چه كشي همچو موي از من چون مورچه
موي به موري سپار پيش سليمان بيا
مور نيازرد ازو يك سر موي اي عجب
زانكه به موري نداد مالش موري رضا
مور اگر بندگيش يك سر مو يافتي
موي بكندي ز سر مور شدي اژدها
مور و ملخ ديدهاي موي شكافان به جنگ
مور و ملخ جنگ اوست موي شكاف از دغا
هر كه كند كش چو موي در حق مور رهش
دانه كشد هم چو مور از سر موي آن گدا
گر به جهان در چو مور حاسد جويي چو مو
موي كشانش كند مور صفت مبتلا
ور سر مويي كشد دشمن چون مور سر
پي سپر آيد چومور از سر موي از قضا
خصم كه مورش شمرد زانكه چو مويي نيافت
هر بن موييش كرد خانهٔ موري فنا
اي تو سليمان مور چند كه در شرح مو
موي شكافي ز مور خوش بود اندر ثنا
تا كه بود پاي مور چون سر مويي ضعيف
خصم تو را باد موي خانهٔ موريش جا
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]