آينه
كامل ز يكي هنر ده و صد بيند
ناقص همه جا معايب خود بيند
خلق آينهٔ چشم و دل يكدگرند
در آينه نيك نيك و بد بد بيند
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
كامل ز يكي هنر ده و صد بيند
ناقص همه جا معايب خود بيند
خلق آينهٔ چشم و دل يكدگرند
در آينه نيك نيك و بد بد بيند
اي آينه را داده جلا صورت تو
يك آينه كس نديد بي صورت تو
ني ني كه ز لطف در همه آينهها
خود آمدهاي به ديدن صورت تو
اي دل اگر آن عارض دلجو بيني
ذرات جهان را همه نيكو بيني
در آينه كم نگر كه خودبين نشوي
خود آينه شو تا همگي او بيني
در بغل آينه را تنگ چو زنگار كشد
مي توان گفت كه بويي ز محبت برده است
نازگل هر كه ز خار سر ديوار كشد
نيست با دير و حرم مردم حق بين را كار
كور در جستن در، دست به ديوار كشد
پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) نقل شده على (عليه السلام) و حق دائر مدار يكديگر معرفى شده اند.على مع الحق والحقّ مع على يدور معه حيثما دار.
آخرُون السَّابقُون باش اى ظريف
بر شجر سابق بود ميوه طريف
مجنون روزى سگى بديد اندر دشت
نانش مىداد و گرد او بر مىگشت
گفتم مجنون دوستى و سگ ز كجا
گفتا كه شبى به كوى ليلى بگذشت
رَأى المَجنُونُ فى البَيدَاء كَلباً
فَمَدَّ لَهُ منَ الاحسَان ذَيلا
فَلَامُوهُ عَلَى مَا كَان منهُ
فَقَالَ رَأَيتُهُ فى بَاب لَيلى.
مجنون سگى را در بيابان ديد و به احسان و نوازش وى پرداخت. وقتى سرزنشش كردند و به او گفتند چرا به اين سگ علاقه مىورزى؟ گفت چون او را در كوى ليلى ديدهام!
مردى كه دو سبد پر را در دو طرف چوبى آويخته بود و چوب را به كمك گردن حمل مىكرد، از جايى مىگذشت. او از سنگينى بار خم شده بود. يكى از آنها پر از گندم بود و ديگرى پر از خاك! از او پرسيدند خاك را براى چه حمل مىكنى؟ گفت براى اين كه بارم دو لنگه شود. اگر اين كار را نمىكردم گندم به يك طرف كشيده مىشد. ره گذرى( كه شاهد ماجرا بود به قصد كمك به وى) سبد پر از خاك را به زمين ريخت و گندم را به دو قسمت كرد و گفت اكنون آنها را بردار.وى كه سبكى بار را بر دوش خود احساس مىكرد گفت آفرين به عقل اين بزرگ مرد!
سوخت هندو آينه از درد را
كاين سيه رو مىنمايد مرد را
گفت آيينه گنه از من نبود
جرم او را نه كه روى من زدود
او مرا غمّاز كرد و راست گو
تا بگويم زشت كو و خوب كو؟
انَّ الرُّوحَ اذَا عَرَجَ به يَشْخَصُ الْبَصَرُ.
به هنگام عروج روح چشمهاى ميت خيره و باز مىماند.