به چشم كم مبين در قامت خم گشته پيران
كز اين پشت كمان كار دم شمشير مي آيد
نپردازد به سير باغ جنت، ديده حق بين
كه مهمان از سر خوان كريمان سير مي آيد
نباشد حسن از حال گرفتاران خود غافل
كه از خلخال ليلي ناله زنجير مي آيد
چه صورت دارد از بيهوده گردي منع من كردن؟
كه عكس من برون زآيينه تصوير مي آيد
نشد باز از دم گرم بهاران عقده از كارم
چه كار از بر گريز ناخن تدبير مي آيد؟
به حيراني توان شد كامياب از چهره خوبان
كه حفظ صورت از آيينه تصوير مي آيد
نگردد تيرباران ملامت سنگ راه من
نيستان كي برون از عهده اين شير مي آيد
مدان از سخت جاني گر نمردم در فراق تو
كه جان از ناتواني بر لب من دير مي آيد
زكويش چون برون آيم، كه سيلاب سبك جولان
به دشواري برون زان خاك دامنگير مي آيد
[ بازدید : ] [ امتیاز :
]