وبلاگ رایگان دانلود فیلم و سریال رایگان ساخت وبلاگ رایگان
حذف در پنل کاربری [X]
فايلستان

ابزار وبمستر

علم لدني

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۹:۰۱:۳۶
فايلستان

بمسجد در بخفت آن عالم راه

ستاد اندر نماز آن جاهل آنگاه

يكي ابليس را ديد ايستاده

بدو گفتا چه كارست اوفتاده

لعين گفتا همي خواهم هم اكنون

كه جاهل را برم از راه بيرون

وليكن زان ندارم طاقت و تاب

كه مي‌ترسم از آن داناي درخواب

گر آن دانا نبودي پاي بستم

چو مومي بود آن نادان بدستم

فغان زين صوفي در حلم مانده

ولي در حلم خود بي علم مانده

درين درياي مغرق غوطه بايد

نه دام و زرق و دلق و فوطه بايد

سخن تا چند راني در نهايت

كه ماندي بر سر راه بدايت

اگر در راه دين گرديت بودي

ز نامردي خود درديت بودي

هر آنكس را كه درد كار بگرفت

همه جان و دلش دلدار بگرفت

اگر هرگز بگيرد درد دينت

شود علم اليقين عين اليقينت

سخن كان از سر دردي درآيد

كسي كان بشنود مردي برآيد

سخن كز علم گويي راست آنست

مرا از اهل دل درخواست آنست

وگر علم لدني داري اي دوست

بود علم تو مغز و علم ما پوست

چوعلمت هست در علمت عمل كن

پس از علم و عمل اسرار حل كن

شتر مرغي كه وقت كار كردن

چو مرغي و چو اشتر وقت خوردن

ترا با علم دين كاري ببايد

بقدر علم كرداري ببايد

ترا در علم دين يك ذره كردار

بسي زان به كه علم دين بخروار



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

اهل درد

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۹:۰۱:۳۵
فايلستان

واي از اين افسرده گان فرياد اهل درد كو؟

ناله مستانه دلهاي غم پرورد كو؟

باد مشكين دم كه بوي عشق مي آورد كو؟

در بيابان جنون سرگشته ام چون گرد باد

همرهي بايد مرا مجنون صحرا گرد كو؟

بعد مرگم مي كشان گويند درميخانه ها

آن سيه مستي كه خم ها را تهي مي كرد كو؟

پبش امواج خوادث پايداري سهل نيست

مرد بايد تا نينديشد ز طوفان مرد كو؟

دردمندان را دلي چون شمع مي بايد رهي

گرنه اي بي درد اشك گرم و آه سرد كو؟



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

انصاف

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۹:۰۱:۳۵
فايلستان

دل از آن دلستان به كس نرسد

بر از آن بوستان به كس نرسد

بي‌غمش رنگ عيش كسي نبرد

بي‌دمش بوي جان به كس نرسد

وصلش انديشه چون كنم كامروز

دولت از ناكسان به كس نرسد

مردمي تنگ بار گشت چنان

كز درش آستان به كس نرسد

عهد و انصاف پي غلط كردند

تا ازيشان نشان به كس نرسد

همه بيگانه‌اند خلق آوخ

كاشنا زان ميان به كس نرسد



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

سخن سنج

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۹:۰۱:۳۴
فايلستان

هر سخن ‌سنجي‌ كه خواهد صيد معنيها كند

چون زبان مي‌بايد اول خلوتي پيدا كند

زينهار از صحبت بد طينتان پرهيز كن

زشتي يك رو هزار آيينه را رسوا كند

عمرها مي‌بايدت با بي‌زباني ساختن

تا همان خاموشي‌ات چون آينه ‌گويا كند

مي‌كشد بر دوش ‌صد طوفان شكست حادثات

تا كسي چون موج از اين دريا سري بالا كند

آه‌گرمي صيقل صد آينه دل مي‌شود

شعله‌اي‌ چون شمع چندين‌ داغ را بينا كند

بي‌گداز خود علاج‌ كلفت دل مشكل است

كيست غير از آب‌ گشتن عقد گوهر واكند

مي‌دمد صبح از گريبان صفحهٔ آيينه را

از تماشاي خطت گر جوهري انشا كند

شانه را اقبال‌ گيسويت ختن سرمايه‌ كرد

وقت رندي خوش كه با چاك جگر سودا كند

خاك مجنون را عصايي نيست غير ازگردباد

ناله‌اي ‌كو تا بناي شوق ما برپا كند
 



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

اهل درد

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۹:۰۱:۳۴
فايلستان

از گرفتاري دلم فارغ زپيچ و تاب شد

ناله زنجير، خوابم را صداي آب شد

كوته است از حرف خاموشان زبان اعتراض

ايمن از تيغ است هر خوني كه مشك ناب شد

جهل دارد همچنان خم در خم عصيان مرا

گر به ظاهر قامت خم گشته ام محراب شد

با فقيران دست در يك كاسه كردن عيب نيست

بحر با آن منزلت همكاسه گرداب شد

چون رگ سنگ است اهل درد را بر دل گران

در ميان زخمها زخمي كه بي خوناب شد

شرم هيهات است خوبان را سپرداري كند

هاله نتواند حجاب پرتو مهتاب شد

گر برآرد مي زخود پيمانه ما دور نيست

پنجه مرجان نگارين در ميان آب شد



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

اهل درد

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۹:۰۱:۳۳
فايلستان

اي باحمد لحمك لحمي شده

اي باحمد دمك دمّي شده

اي باحمد بوده در هر جا يكي

اي باحمد سر دو و اعضا يكي

اي باحمد گفته اسرار الاه

اي باحمد داده خاتم صبحگاه

اي باحمد همره و همتاج تو

اي باحمد در شب معراج تو

در ولايت انبيا را سرشده

بر تمام تمام اوليا سرور شده

اي بشاگرديت فخر جبرئيل

وي ترا مادح شده ربّ جليل

اي تو خود مظهر عجايب آمده

اي شده حكمت روان درملك جان

اي ترا جنّ و پري جويا شده

اي به انسان در زبان گويا شده

اي ترا نشناخته قاضي شهر

خود باو راند شريعت تيغ قهر

اي ترا نشناخته مفتي ما

عاقبت گيرد ورا نار بلا

اي ترا نشناخته ناپاك زاد

ز آنكه او بوده ز قوم و نسل عاد

اي ترا نشناخته جز عاشقان

خود ترا نشناخته جز صالحان

اي ترا نشناخته جز مرد حق

غير اين معني نخواندم من سبق

اي ترا نشناخته جز حقّ كسي

زآنكه حقّ رفتي و حق گفتي بسي

اي ترا نشناخته جز مصطفي

مصطفي ديده به معراجت لقا

اي ترا نشناخته جز اهل درد

زآنكه ايشانند خود مردان مرد

اي ترا نشناخته جز اهل راز

زآنكه ايشانند دايم در نياز

اي ترا نشناخته جز عارفي

يامگر در كوي وحدت واقفي

اي ترا نشناخته جز كاملان

بهر ديدارت ستاده حاملان

اي دو عالم را شده مقصود تو

وي بمعني عارف معبود تو

اي ربوده هستي منصور را

جام مستي داده او را بر ملا

اي تو كرده يك نظر در چشم او

خود اناالحق گشتهٔ بر اسم او

اي بمكّه كرده در اوّل ظهور

وي بآخر در نجف درياي نور

اي تو در معني ظهور مصطفي

وي تو در صورت لقاي مصطفي

اي تو گشته واقف دلها بنور

دارم از نور ولايت بس حضور

چون دلم را ساختي سلطان نشين

نور ايماني بيا در جان نشين

چون مرابرداشتي اي بحر نور

برمدار از من نظر تا نفخ صور



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

اهل درد

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۹:۰۱:۳۲
فايلستان

سخن كز حال خود گويم ز حرفم بوي درد آيد

بلي حال دگر دارد سخن كز روي درد آيد

چنان خو كرده با دردش دل اندوهگين من

كه روزي صد ره از راحت گريزد سوي درد آيد

نجات از درد جستن عين بي درديست مي‌دانم

كزو هر ساعتي درد دگر بر روي درد آيد

ره غمخانهٔ من پرسد از اهل نياز اول

ز ملك عافيت هركس به جستجوي درد آيد

مبادا غير زانوي وصالش عاقبت بالين

سري كز هجر ياري بر سرزانوي درد آيد

به قدر سوز بخشد سوز بي دردان دوران را

به دل هر ناوكي كز قوت بازوي درد آيد
 



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

اهل درد

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۹:۰۱:۳۱
فايلستان

درختي سبز را ببريد مردي

برو بگذشت ناگه اهل دردي

چنين گفت او كه اين شاخ برومند

كه ببريدند ازو اين لحظه پيوند

ازان ترّست و تازه بر سر راه

كه اين دم زين بريدن نيست آگاه

هنوزش نيست آگاهي ز آزار

شود يك هفتهٔ ديگر خبردار

ز حال خود خبر نه اين زمانت

ولي چون بر لب آيد مرغ جانت

بدام از دانه بيني مرغ جان را

كه اين دانه دهد مرغي چنان را

چو آدم مرغ جان را داد دانه

بيفتاد از بهشت جاودانه

ولي آدم اگر گندم نخوردي

همي مردم به جز مردم نخوردي

ز تو گر مرغ و حيوان مي‌گريزند

چو زيشان مي‌خوري زان مي‌گريزند
 



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

اهل درد

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۹:۰۱:۳۰
فايلستان

گه پيشرو نبرد ميبايد بود

گه پس رو اهل درد ميبايد بود

اين كار به سرسري بسر مينشود

كاري است عظيم، مرد ميبايد بود



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

اهل درد

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۹:۰۱:۳۰
فايلستان

به غير دل كه عزيز و نگاه داشتني است

جهان و هر چه در او هست، واگذاشتني است

نظر به هر چه گشايي درين فسوس آباد

دريغ و درد بر اطراف او نگاشتني است

چه بسته اي به زمين و زمان دل خود را؟

گذشتني است زمان و زمين گذاشتني است

ترا به خاك زند هر چه را برافرازي

به غير رايت آهي كه برفراشتني است

همين سرشك ندامت بود دل شبها

درين زمين سيه، دانه اي كه كاشتني است

به شكر اين كه ترا چشم دل گشاده شده است

به هر چه هست، ز عبرت نظر گماشتني است

اگر به خون ننويسي، به آب زر بنويس

كه عزت سخن اهل درد، داشتني است



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
فايلستان
مركز دانلود فايل
نام و نام خانوادگی :
ایمیل:
عنوان پیغام:
پیغام :
تمامی حقوق این وب سایت متعلق به فايلستان است. || طراح قالب avazak.ir