وبلاگ رایگان دانلود فیلم و سریال رایگان ساخت وبلاگ رایگان
حذف در پنل کاربری [X]
فايلستان

ابزار وبمستر

نور

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۹:۰۰:۰۸
فايلستان

چيست گيتي؟ سراي محنت و غم

زحمت او فزون و راحت كم

تا شب آخرين و روز نخست

فلك اندر كمين محنت تست

سير افلاك را مدان به عبث

نفس را بر شعور اين كن حث

در زمين هر چه جسم و جان دارد

آسمان صورتي از آن دارد

او برين نور سايه افگنده

سايهٔ اين به نور آن زنده

اگر آن نور نيك حال بود

عيش اين سايه بر كمال بود

ور پديد آيد اندرين سستي

نتوان ديدن اندران رستي

در هم اين نور و سايه پيوسته

سيرت اين به سير آن بسته

چون ازين سايه بازگشت آن نور

گشت ازين سايه زندگاني دور

ما چه و درچه پايه‌ايم همه؟

چون نه نوريم، سايه‌ايم همه

تو از آنجا چو سايه زاني دور

كه نه‌اي هم چو سايه در پي نور

اصل نزديك و اصل دور يكيست

ما همه سايه‌ايم و نور يكيست

باز آنها كه پيش ما نورند

به حقيقت چو سايه مهجورند

هفت كوكب ز راه پنج نظر

گاه زهرت دهند و گاه شكر

در وبال و هبوط و بعد و شرف

گه تلافي گرند و گاه تلف

دو جهانگير و پنج صاحب رخش

زير اين طارم دوازده بخش

تر و خشكند و گرم و سرد به هم

نرم رفتار و تيز گرد به هم

بشدنشان ز خانه در خانه

فتنه‌ها در جهان ويرانه

از محاق آفت جهان باشند

ز احتراق آتش نهان باشند

شبي و روزي و نر و ماده

سعد و نحس از پي هم افتاده

ثابتي در مزاج سياري

واقعي در ازاي طياري

اين يكي معطي، آن يكي قاطع

اين يكي تيره و آن دگر ساطع

باز ازين جمله ثابت و سيار

هر يكي با يكي دگر شد يار

نحس با نحس و سعد با مسعود

ممتزج رنگ هر دو گيرد زود

از روش چون به هم در آميزند

حالهاي عجب برانگيزند

هر يكي مقتضي بلايي را

يا فتوحي و انجلايي را

داده از اجتماع و استقبال

مهر و مه كون را تغير حال

آمدنشان سوي حضيض از اوج

كرده درياي فتنه را پر موج

جرم خورشيد را درين درجات

سيصد و شست صورتست و صفات

هر يكي مشكلي پديد آرد

يا خود از مشكلي كليد آرد

شد زمين چون شكارگاهي شوم

گرد او حلقه‌اي ز چرخ و نجوم

زان نظرهاي تيز و چندان سست

آن رهد كو ز رخنه بيرون جست
 



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

توكل

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۹:۰۰:۰۷
فايلستان

چو به شهر تو رسيدم تو ز من گوشه گزيدي

چو ز شهر تو برفتم به وداعيم نديدي

تو اگر لطف گزيني و اگر بر سر كيني

همه آسايش جاني همه آرايش عيدي

سبب غيرت توست آنك نهاني و اگر ني

همه خورشيد عياني كه ز هر ذره پديدي

تو اگر گوشه بگيري تو جگرگوشه و ميري

و اگر پرده دري تو همه را پرده دريدي

دل كفر از تو مشوش سر ايمان به ميت خوش

همه را هوش ربودي همه را گوش كشيدي

همه گل‌ها گرو دي همه سرها گرو مي

تو هم اين را و هم آن را ز كف مرگ خريدي

چو وفا نبود در گل چو رهي نيست سوي كل

همه بر توست توكل كه عمادي و عميدي

اگر از چهره يوسف نفري كف ببريدند

تو دو صد يوسف جان را ز دل و عقل بريدي

ز پليدي و ز خوني تو كني صورت شخصي

كه گريزد به دو فرسنگ وي از بوي پليدي

كنيش طعمه خاكي كه شود سبزه پاكي

برهد او ز نجاست چو در او روح دميدي

هله اي دل به سما رو به چراگاه خدا رو

به چراگاه ستوران چو يكي چند چريدي

تو همه طمع بر آن نه كه در او نيست اميدت

كه ز نوميدي اول تو بدين سوي رسيدي

تو خمش كن كه خداوند سخن بخش بگويد

كه همو ساخت در قفل و همو كرد كليدي
 



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

حق

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۹:۰۰:۰۶
فايلستان

زاد مردي چاشتگاهي در رسيد

در سرا عدل سليمان در دويد

رويش از غم زرد و هر دو لب كبود

پس سليمان گفت اي خواجه چه بود

گفت عزرائيل در من اين چنين

يك نظر انداخت پر از خشم و كين

گفت هين اكنون چه مي‌خواهي بخواه

گفت فرما باد را اي جان پناه

تا مرا زينجا به هندستان برد

بوك بنده كان طرف شد جان برد

نك ز درويشي گريزانند خلق

لقمهٔ حرص و امل زانند خلق

ترس درويشي مثال آن هراس

حرص و كوشش را تو هندستان شناس

باد را فرمود تا او را شتاب

برد سوي قعر هندستان بر آب

روز ديگر وقت ديوان و لقا

پس سليمان گفت عزرائيل را

كان مسلمان را بخشم از بهر آن

بنگريدي تا شد آواره ز خان

گفت من از خشم كي كردم نظر

از تعجب ديدمش در ره‌گذر

كه مرا فرمود حق كامروز هان

جان او را تو بهندستان ستان

از عجب گفتم گر او را صد پرست

او به هندستان شدن دور اندرست

تو همه كار جهان را همچنين

كن قياس و چشم بگشا و ببين

از كي بگريزيم از خود اي محال

از كي برباييم از حق اي وبال



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

وادي

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۹:۰۰:۰۵
فايلستان

در كنج اعتكاف دلي بردبار كو

بر گنج عشق جان كسي كامگار كو

اندر ميان صفه‌نشينان خانقاه

يك صوفي محقق پرهيزگار كو

در پيشگاه مسجد و در كنج صومعه

يك پير كار ديده و يك مرد كار كو

در حلقهٔ سماع كه درياي حالت است

بر آتش سماع دلي بي‌قرار كو

در رقص و در سماع ز هستي فنا شده

اندر هواي دوست دلي ذره‌وار كو

خالص براي لله ازين ژنده جامگان

بي زرق و بي نفاق يكي خرقه‌دار كو

مردان مرد و راه‌نمايان روزگار

زين پيش بوده‌اند درين روزگار كو

در وادي محبت و صحراي معرفت

مردي تمام پاك رو و اختيار كو

اندر صف مجاهده يك تن ز سروران

بر مركب توكل و تقوي سوار كو

سرگشته مانده‌ايم درين راه بي كران

وز سابقان پيشرو آخر غبار كو



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

اخلاص

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۹:۰۰:۰۴
فايلستان

ياري از غير حق نه از دينست

حق «اياك نستعين» اينست

گر تو اين نكته را نمي‌داني

هر دم «الحمد» را چه ميخواني؟

عاشق دوست ياد نان نكند

كز چنين دوست كس زيان نكند

چون توكل كني، مگو از غير

رخ درو كن، بتاب رو از غير

زمره‌اي از توكلند به رنج

فرقه‌اي از كفايت اندر گنج

هر چه او داد غايت آن باشد

شكر ميكن، كفايت آن باشد

از توكل شوي رياضت بين

وز كفايت شوي رياض نشين

آنكه ز اسباب در غرور افتد

از توكل عظيم دور افتد

متوكل سبب يكي بيند

متفرق در آن شكي بيند

ز تفرق مباش سرگردان

به توكل بناز چون مردان

به اعتابش بساز و شور مكن

سر او پيش غير عور مكن

بكشي سر، پسنده كي باشي؟

نكشي بار، بنده كي باشي؟

خواجگي سر بسر جمال و خوشيست

بندگي ابتهال و بار كشيست

تو چه داني كه سودت اندر چيست؟

نيكي و نيك بودت اندر چيست؟

گر چه دردت ز خشم و كينهٔ اوست

نه دوا نيزت از خزينهٔ اوست؟

همه كس ره به كار خويش برد

يار بايد كه يار خويش برد

تكيه بر خنجر و سپاه مكن

جز به ايزد به كس پناه مكن

يارت او بس، به هر چه درماني

اين سخن بشنو، ار مسلماني

جز توكل مبر به راه دليل

از هدايت رفيق جوي و خليل

از طهارت سلاح و مركب ساز

خود و جوشن ز طاعت و ز نماز

هيكل از عصمت و كمر ز وفا

مشعل و شمع و روشني ز صفا

دور باشي ز «آيةالكرسي»

پيش خود ميدوان، چه ميترسي؟

ميفرست از براي حاجب خاص

نامهٔ صدق و قاصد اخلاص

اهل اين داوري صبورانند

وآن دگر عاجزان و كورانند

سر تسليمشان فرو رفته

ذوق معني به جان فرو رفته
 



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

خموش

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۹:۰۰:۰۴
فايلستان

بر آستانه اسرار آسمان نرسد

به بام فقر و يقين هيچ نردبان نرسد

گمان عارف در معرفت چو سير كند

هزار اختر و مه اندر آن گمان نرسد

كسي كه جغدصفت شد در اين جهان خراب

ز بلبلان ببريد و به گلستان نرسد

هر آن دلي كه به يك دانگ جو جوست ز حرص

به دانك بسته شود جان او به كان نرسد

علف مده حس خود را در اين مكان ز بتان

كه حس چو گشت مكاني به لامكان نرسد

كه آهوي متأنس بماند از ياران

به لاله زار و به مرعاي ارغوان نرسد

به سوي عكه روي تا به مكه پيوندي

برو محال مجو كت همين همان نرسد

پياز و سير به بيني بري و مي‌بويي

از آن پياز دم ناف آهوان نرسد

خموش اگر سر گنجينه ضميرستت

كه در ضمير هدي دل رسد زبان نرسد



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

توكل

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۹:۰۰:۰۳
فايلستان

باغبان گر پنج روزي صحبت گل بايدش

بر جفاي خار هجران صبر بلبل بايدش

اي دل اندر بند زلفش از پريشاني منال

مرغ زيرك چون به دام افتد تحمل بايدش

رند عالم سوز را با مصلحت بيني چه كار

كار ملك است آن كه تدبير و تأمل بايدش

تكيه بر تقوي و دانش در طريقت كافريست

راهرو گر صد هنر دارد توكل بايدش

با چنين زلف و رخش بادا نظربازي حرام

هر كه روي ياسمين و جعد سنبل بايدش

نازها زان نرگس مستانه‌اش بايد كشيد

اين دل شوريده تا آن جعد و كاكل بايدش

ساقيا در گردش ساغر تعلل تا به چند

دور چون با عاشقان افتد تسلسل بايدش



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

توكل

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۹:۰۰:۰۲
فايلستان

سيبكي نيم سرخ و نيمي زرد

از گل و زعفران حكايت كرد

چون جدا گشت عاشق از معشوق

برد معشوق ناز و عاشق درد

اين دو رنگ مخالف از يك هجر

بر رخ هر دو عشق پيدا كرد

رخ معشوق زرد لايق نيست

سرخي و فربهي عاشق سرد

چونك معشوق ناز آغازيد

ناز كش عاشقا مگير نبرد

انا كالشوك سيدي كالورد

فهما اثنان في الحقيقه فرد

انه الشمس انني كالظل

منه حر البقا و مني البرد

ان جالوت بارز الطالوت

ان داوود قدروا في السرد

دل ز تن زاد ليك شاه تنست

همچنانك بزايد از زن مرد

باز در دل يكي دليست نهان

چون سواري نهان شده در گرد

جنبش گرد از سوار بود

اوست كاين گرد را به رقص آورد

نيست شطرنج تا تو فكر كني

با توكل بريز مهره چو نرد



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

اولوالابصار

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۹:۰۰:۰۱
فايلستان

هر كه را فيض ازل از بخت برخوردار كرد

جاي در ظل لواي حيدر كرار كرد

مظهر الطاف يزدان قبله امكان علي

آنكه حق او را معين احمد مختار كرد

آن كه اندر نصرت اسلام روز كارزار

روز را چو نشيب به چشم لشگر كفار كرد

آن كه شد گردان گردانكش به تيغ وي ذليل

آنكه عباد وثن را تا قيامت خوار كرد

مقتداي خاكيان شاهي كه خاك پاي او

دست قدرت سرمه چشم اولوالابصار كرد

برد عمرو عبدود را تيغ وي بر خاك مرگ

چشم مرحب راز خواب سركشي بيدار كرد

هست احياكردن اموات كار كردگار



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]

وحده لااله الاهو

۲۴ فروردين ۱۴۰۳
۰۹:۰۰:۰۱
فايلستان

يكي هست و هيچ نيست جز او

وحده لااله الاهو



موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: ،
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
فايلستان
مركز دانلود فايل
نام و نام خانوادگی :
ایمیل:
عنوان پیغام:
پیغام :
تمامی حقوق این وب سایت متعلق به فايلستان است. || طراح قالب avazak.ir