مرگ
در نقلى، آمده است كه فرمودند: «مرگ، از شما آغاز نشده و به شما نيز پايان نخواهد يافت.چنانچه اين دوست شمابه سفرمى رفت، از شمادورمى شد، اكنون بپنداريد كه به يكى از سفرها رفته. اگر او باز نگردد (كه نخواهد آمد) شما به سوى او خواهيد رفت».و البته ترديدى نيست كه اين سفر، جز كوچ زيباى يك پرنده مهاجر نيست; كوچى كه از جانب دنياى ديگر هدايت شده: «وَ تَرَحَّلوُا فَقَدْ جُدَّبِكُمْ»; از دنيا كوچ كنيد كه براى كوچ دادنتان تلاش مى كنند. ونيز مهاجر، هر آن به انتظار نشسته است; چرا كه: «الرَّحيلُ وَ شِيكٌ»; كوچ كردن نزديك است. و اين انتظارى است كه هر «آنِ» آن، يك عمر است به قدر سرعت يك «آن»: «وَ اِنَّ غايةً تَنْقُصُها اللَّحْظَةُ»; آنات و لحظاتى كه در قالب ساعات، روزها، ماه ها و سال هاى عمر آدمى، شتابان در حركت است و به پيش مى رود; كه فرمود: «فَاِنَّ غَداً مِنَ الْيُومِ قَريبٌ. ما اَسْرَعَ السّاعاتِ فى اليَوْمِ، وَاَسْرعَ الاَيّامَ فِى الشَّهْرِ و اَسْرَعَ الشُّهُورَ فى السَّنَةِ، وَ اَسْرَعَ السِّنينَ فِى الْعُمرِ»; فردا به امروز نزديك است. وه كه چگونه ساعت ها در روز، و روزها در ماه، و ماه ها در سال، و سال ها در عمر آدمى شتابان مى گذرد!
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]