ملحق بالله
زخطّ وهمى هاى هويّت
دو چشمى مى شود در وقت رؤيت
نماند در ميانه رهرو و راى
چوهاى هو شود ملحق بالله
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
زخطّ وهمى هاى هويّت
دو چشمى مى شود در وقت رؤيت
نماند در ميانه رهرو و راى
چوهاى هو شود ملحق بالله
يك بار از طريق سير در عالم معنى، خود را از عالم تعيّنات و جهان مادى رها كن و بالاتر از آن برو و از عالم ماده بگذر و باقى به بقاى حق شو و خود را در جهان ببين كه همه عالم تو هستى و همه چيزها اجزاى تواند.
«من» كه تو آن را در عبارت مى گويى، برتر از جان و تن است و مراد از آن، تنها روح نمى باشد بلكه «من» ذات واحد است كه در تعيّنات عالم ظهور كرده است و آن اعم از جسم و جان است. و اين جسم و جان از اجزاى «من» مى باشند.تنها انسان به لفظ «من» مخصوص نگرديده است بلكه هر فردى از افراد تعيّنات تعبير به لفظ «من» مى شوند و از غير انسان به «من» تعبير نمى كنند تا تو كه اهل استدلال و عقلى، قبول كنى كه «من» اشاره به روح و جان است.
دمى از مردمى دلها نوازد
دمى بيچارگان را چاره سازد
به شوخى جان دمد در آب و در خاك
به دم دادن زند آتش در افلاك
در معانىِ الفاظ بايد به وجه خاص از مناسبت ها و مشابهت ها استفاده كرد و «تشبيه» را وسيله رسيدن لفظ به معنى قرار داد; امّا از ديگر وجه ها به سبب آنكه در نهايت مراتب تجليّات الهى كه مرتبه شهادت است «تنزيه» كرد. زيرا ذات حقّ از همه الفاظ و عبارات منزّه و پاك است «تعالى عن الاشباه و الاضداد و الامثال و الانداد».
هر گاه تعيّنات و تعلقات مادّى به واسطه تجلّيّات انوار الهى از «هستى» و «وجود» آدمى نيست و نابود گردد، در نگاه حقّ بين انسان حق جو بالا و پستى و اختلاف كه ناشى از تعيّنات است از بين مى رود و وحدت حقيقى حاصل و ظاهر مى گردد.
اگر در هر چه نظر كنى حق را ببينى و هر چه گويى فقط حق مراد باشد﴿ لا اله الاّ اللّه﴾ و همه موجودات عالم را يك وجود حقيقى بدانى معرفت توحيد حاصل شده و اصل و فرع ايمان نيز به توحيد و يگانگى حق ختم مى شود.
قرآن مجيد مى گويد:(ففتحنا أبواب السماء بماء منهمر. و فجّرنا الارض عيونا فالتقى الماء على امر قد قدر) قمر/۱۲ ـ ۱۳
ازآسمان آبى چون مشك مى ريخت واز چاههاى زمين مانند چشمه آب مى جوشيد. آب چشمه ها سطح زمين را پوشانيد و آب آسمان بر زبر آن فرو مى ريخت كه گويا دريايى درآسمان است و دريايى در زمين.
فصاحت و بلاغت يا زيبايى و رسايى بى مانند قرآن و سبك بديع و بى سابقه در ساختمان تركيبى كلمات، همراه با آهنگ و آرامش بخشى، بيان اخلاقى آيات و تبيين خردمندانه همراه با تشبيه، استعاره، كنايه، تمثيل، ارايه ى معارف بلند و عميق و ژرف و حكيمانه از پيامبرى امّى، سازگارى معارف قرآن با فطرت و سرشت انسانى، اعتدال گرايى قرآن در بيان ارزش ها، پيراستگى قرآن از اختلاف و تناقض .قرآن، به عنوان كتاب آسمانى و كلام وحيانى و الهى، جهت هدايت انسان ها نازل شده است; پس حكمت الهى، اقتضاى فهم پذيرى آيات را دارد; ولى ضرورت فهم كلام خداوند و امكان فهم پذيرى آن، آدمى را از علم تفسير و روش تفسير بى نياز نمى كند; زيرا سبك ويژه ى قرآن و عمق فصاحت و بلاغت و محتواى بلند قرآن و تفاوت مراتب انسان ها و نيز داراى مراتب بودن حقايق قرآنى، ما را به امر مهم تفسير وا مى دارد.
«نقد عقل محض» شرايط امكان يك علم طبيعي عينيتبخش را كه ذهن انسان را از پندارهاي ماوراء الطبيعه آزاد مي سازد تبيين كرد. «نقد عقل عملي» به تبيين اين موضوع راه برد كه چگونه اشخاص در حالي كه ارادهشان را از خلال فراست اخلاقي با قوانين خود نهاده سازگار مي كنند، در واقع خود را به نوعي خودآييني مجهز مي كنند. و «نقد قوۀ داوري» به تبيين شرايط عيني لازم براي گونهاي تجربۀ زيباشناسانه پرداخت كه خود را از هر متن ديني مستقل كرده بود.