فلك
بيا و بر سر ما سايهاى فكن چو هماى
ايا وجود تو بر خلق، سايهاى ز خداى
به اوج چرخ رسان قبه فلك فرساى
چو آفتاب بِنِه در ركاب رفعت پاى
غبار ظلم ز آينه جهان بزداى
و آفتاب رخ از مطلع صفا بنماى
زمان توست ايا صاحب الزمان به درآى
خداى را چه تويى دستگير خلق خداى
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]