فلك
در من غم شبكور چرا پيچيده است
كوراست مگر و يا كه كورم ديده است
من بر فلكم در آب و گل عكس منست
از آب كسي ستاره كي دزديده است
[ بازدید : ] [ امتیاز : ]
در من غم شبكور چرا پيچيده است
كوراست مگر و يا كه كورم ديده است
من بر فلكم در آب و گل عكس منست
از آب كسي ستاره كي دزديده است
من چشم ترا بسته به كين ميبينم
اكنون چه كنم كه همچنين ميبينم
بگذر تو ز خورشيدي كه آن بر فلك است
خورشيد نگر كه در زمين ميبينم
در مغز فلك چو عشق تو جا گيرد
تا عرش همه فتنه و غوغا گيرد
چون روح شود جهان نه بالا و نه زير
چون عشق تو روح را ز بالا گيرد
در بحر صفا گداختم همچو نمك
نه كفر و ايمان نه يقين ماند و نه شك
اندر دل من ستارهاي شد پيدا
گم گشت در آن ستاره هر هفت فلك
از درد هميشه من دوا ميبينم
در قهر و جفا لطف و وفا ميبينم
در صحن زمين به زير نه طاق فلك
بر هرچه نظر كنم ترا ميبينم
نارفته به شاهراه وصلت گامي
نايافته از حسن جمالت كامي
ناگاه شنيدم ز فلك پيغامي:
كز خم فراق نوش بادت جامي!
اي چرخ فلك به مكر و بدسازيها
از نطع دلم ببردهاي بازيها
روزي بيني مرا تو بر خوان فلك
سازم چون ماه كاسه پردازيها
نور فلكست اين تن خاكي ما
رشك ملك آمدست چالاكي ما
كه رشك برد فرشته از پاكي ما
كه بگريزد ديو ز بيباكي ما
آن لحظه كه از پيرهنت بوي رسد
من خود چه كسم چرخ و فلك جامه درد
آن پيرهن يوسف خوشبوي كجاست
كامروز ز پيراهن تو بوي برد
هر لقمهٔ خوش كه بر دهان ميگردد
ميجوشد و صافش همه جان ميگردد
خورشيد و مه و فلك از آن ميگردد
تا هرچه نهان بود عيان ميگردد